محیط زیست و تأثیرات زبالهها در جادهها، دریاها و کوهها
محیط زیست سرمایهای ارزشمند برای همهی موجودات زنده است. زمین، دریا، کوه و جنگلها تنها منابع طبیعی نیستند، بلکه بخشی از حیات ما به شمار میروند. با این حال، یکی از بزرگترین تهدیدهایی که امروزه سلامت محیط زیست را به خطر انداخته، رهاسازی زباله در جادهها، حاشیهی اتوبانها، سواحل دریاها و دامنهی کوههاست. این پدیده نهتنها چهرهی طبیعت را مخدوش میکند، بلکه آسیبهای جدی به اکوسیستم وارد میآورد.
زبالههای کنار جاده و اتوبان
مسافرتهای جادهای بخش مهمی از زندگی ما هستند، اما متأسفانه بسیاری از مسافران زبالههای خود مانند بطریهای پلاستیکی، کیسهها، تهسیگار و مواد غذایی را به جای جمعآوری، در کنار جاده رها میکنند. این زبالهها:
ظاهر جادهها را زشت و نامرتب میکنند.
میتوانند باعث آتشسوزی در حاشیهی جادهها شوند.
به حیوانات و پرندگان حاشیهی جاده آسیب میزنند.
زباله در سواحل دریا
دریاها منبع بزرگ حیات هستند، اما ورود زبالههای پلاستیکی، شیشهای و فلزی به آنها مشکلات زیادی ایجاد کرده است. سالانه هزاران تن زباله وارد دریاها میشود که:
موجب مرگ و آسیب دیدن آبزیان (مانند ماهیها و لاکپشتها) میشود.
زنجیرهی غذایی انسان را نیز آلوده میکند.
مناظر زیبای سواحل و صنعت گردشگری را از بین میبرد.
زباله در کوهها و مناطق طبیعی
کوهها و جنگلها نیز از این آسیبها در امان نیستند. کوهنوردان و گردشگرانی که پسماند خود را رها میکنند، در واقع:
محیط زیست طبیعی و بکر را آلوده میسازند.
تعادل زندگی جانوران کوهستانی را بر هم میزنند.
با ایجاد زبالههای غیرقابل تجزیه، سالها طبیعت را آلوده نگه میدارند.
راهکارها
برای حل این مشکل، هم مسئولان و هم مردم باید همکاری کنند:
آموزش و فرهنگسازی: از طریق رسانهها، مدارس و کمپینها.
جریمه و قوانین سختگیرانه: برای افرادی که زباله را در طبیعت رها میکنند.
ایجاد امکانات مناسب: مانند سطل زباله در جادهها، سواحل و مناطق کوهستانی.
مسئولیتپذیری فردی: هر فرد موظف است پسماند خود را جمعآوری کرده و به مکان مناسب منتقل کند.
نتیجهگیری
محیط زیست، میراث مشترک ما و نسلهای آینده است. زبالههای رها شده در جادهها، دریاها و کوهها نهتنها امروز بلکه آیندهی حیات را تهدید میکنند. با تغییر رفتار فردی و جمعی میتوانیم زمین را پاکتر و زیباتر برای خود و فرزندانمان نگه داریم.
مراسم پانزدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران عصر شنبه ۸ شهریور در تالار قلم کتابخانه ملی ایران برگزار شد.
زینب کاظمخواه: فرزاد حسنی که اجرای این مراسم را برعهده داشت، پس از صحبتهای ابتدایی خود، حاضران در سالن را دعوت کرد تا ویدئویی درباره مرور ادوار جشن بزرگ منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران را تماشا کنند. او در ادامه یاد احمد پژمان آهنگساز و شاپور عظیمی منتقد فقید سینما را گرامی داشت.
پس از آن جعفر گودرزی، دبیر این دوره از جشن در سخنانی سینما را «حافظه زنده ملت» دانست و با نقد وضعیت تکصدایی و فقر ژانر در سینمای ایران، بر لزوم شهامت در تجربهگری و توجه به مخاطب تأکید کرد. او همچنین مشکلات تولید و هزینههای سنگین را چالش بزرگ سینما خواند و سینما را «آخرین پناه جمعی» دانست.
پس از صحبتهای دبیر جشن، کلیپ درگذشتگان سینما پخش شد. سپس از بیتا موسوی که در جریان جنگ ۱۲ روزه عزیزان خود را از دست داده بود، دعوت شد تا به همراه برادرزادهاش (تنها بازمانده خانواده چهار نفره) روی صحنه بیاید. او با قدردانی از همراهی سینماگران و اصحاب رسانه گفت: «از روز ۲۵ خرداد که این اتفاق افتاد، بسیاری از همکاران در سینما و مطبوعات همواره کنار من بودند که از همه آنها تشکر میکنم. از محمدمهدی عسگرپور، مهدی کوهیان و همکارانم در روزنامه شرق تشکر میکنم که نام و یاد شهدا را گرامی داشتند
وی ادامه داد: امیدوارم در سرزمین من هرگز هیچ آدم مظلومی قربانی جنگ و سیاست نشود. امیدوارم هیچ شخصی در یک ظهر تابستانی همراه با خانوادهاش قربانی جنگ نشود. از آن خانواده فقط محمد به یادگار برای من باقی مانده است. محمد نور زندگی من است و امیدوارم با کمک شما نگهدار خوبی برای این یادگار ارزشمند باشم.»
سپس جعفر گودرزی بیان کرد: خیلی از ایرانیان عزیز زندگیشان به قبل و بعد از جنگ ۱۲ روزه تقسیم شده است و زندگی بیتا موسوی نیز دیگر مانند پیش از جنگ نمیشود. امیدوارم دیگر رنگ و بوی جنگ در این کشور نباشد.
محمد موسوی فرزند شهید سعید موسوی در ادامه گفت: از گرامیداشتی که برای خانوادهام گرفتهاید، بسیار تشکر میکنم. از تمام دوستان سینما و مطبوعات تشکر میکنم. امیدوارم سایه جنگ برای همیشه از کشور ما دور شود.»
در ادامه مراسم، بزرگداشت فرشته صدرعرفایی بازیگر سینما برگزار شد. او به دلیل سفر حضور نداشت و در پیامی ویدئویی از انجمن تشکر کرد. مهناز افضلی لوح تقدیر او را دریافت کرد.
جایزه ویژه جشن توسط مازیار فکری ارشاد و کوروش تهامی به سروش صحت برای کارگردانی فیلم «صبحانه با زرافهها» اهدا شد. صحت با ابراز خوشحالی از دریافت این جایزه، آن را به تمام عوامل فیلم تقدیم کرد.
سروش صحت
جایزه بهترین دستاورد فنی به سهیل دانش اشراقی برای طراحی صحنه فیلم «خائنکشی» تعلق گرفت.
جایزه بهترین مهندسی صدا به مهرشاد ملکوتی و مسیح حدپور سراج برای فیلم «موقعیت مهدی» اهدا شد.
سپس عباس یاری و بهزاد خلج برای اهدای جایزه بهترین موسیقی روی صحنه آمدند.
عباس یاری گفت: «وقتی این تندیس و لوحها را تماشا میکردم یادم آمد که سال ۷۷ در اولین دوره اهدای جوایز انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایرانی یک روز جمعه امیر اثباتی و من به دفتر مجله فیلم رفتیم و دیپلمهای افتخاری آماده کردیم تا به آقای بیضای، انتظامی، سوسن تسلیمی و علیرضا زرین دست تقدیم کنیم. آقای زرین دست دیپلم افتخارشان را گم کردند و سالها به ما میگفتند که یک دیپلم دیگر به ما بدهید. وقتی آقای گودرزی بیانیه را خواندند به یادم آمد که ما از همان ابتدا در بیانیههایی درخواست تشکیل خانه سینما و سازمان سینمایی داشتیم. یادی میکنم از رفیق رفته مسعود محرابی عزیز که پسفردا تولدش است اما میان ما نیست و تا زمان رفتنش اجازه نداد تیم سهنفره مجله فیلم از هم بپاشد.»
در ادامه جایزه بهترین موسیقی به این ترتیب اهدا شد:
دیپلم افتخار به مسعود سخاوتدوست برای «موقعیت مهدی»
تندیس بهترین موسیقی متن به ستار اورکی برای «خائنکشی»
اورکی در سخنان خود یاد استاد احمد پژمان را گرامی داشت و جایزهاش را به مسعود کیمیایی تقدیم کرد.
جایزه بهترین تدوین به حسن حسندوست برای فیلم «پرویزخان» اهدا شد.
جایزه بهترین فیلم اول به آرمان خوانساریان برای «جنگل پرتقال» رسید.
در ادامه این جشن مراسم تجلیل از حسن پورشیرازی بازیگر سینما با پخش ویدئویی آغاز شد.
در ادامه مراسم، مهناز افضلی، حامد بهداد و رضا صائمی برای تجلیل از حسن پورشیرازی روی صحنه آمدند
حامد بهداد
حسن پورشیرازی پس از دریافت لوح تقدیر خود گفت: «این جایزه مهمترین جایزهای است که میگیرم. از منتقدان عزیز تشکر میکنم که سالهاست مرا حمایت میکنند و از شبی که در برج میلاد آن اتفاق برای ما افتاد تا امروز، از ما و فیلم ما پشتیبانی کردهاند. دوست دارم در اینجا یاد کنم از هماستانی عزیزم، زندهیاد احمد پژمان، که امروز از دست دادیم و از این بابت بسیار متأسفم. این تقدیر را به روح بزرگ داریوش مهرجویی تقدیم میکنم که بسیار از او آموختم. همچنین از تمام کسانی که تا اینجای کار مرا حمایت کردند، سپاسگزارم. اکتای براهنی از تو ممنونم که به من اعتماد کردی تا در کنار هنرمندان درجهیک سینما همچون حامد بهداد، لیلا حاتمی، محمد ولیزادگان و دیگر عزیزان کار کنم. از حامد عزیزم ممنونم و دعا کنید که به اسکار برویم.»
بهداد با یادآوری شبی که از دستان زندهیاد مهرجویی جایزه گرفته بود، گفت: «جایزههای بسیاری میان ما سینماگران رد و بدل شده، اما کلیپ درگذشتگان که امشب دیدیم نشان میدهد چه سرمایههای بزرگی را در سینما از دست دادهایم.»
او سپس به همکاریهای خود با پورشیرازی اشاره کرد و افزود: «چهار فیلم و یک تئاتر با حسن کار کردهام. ورود همه بازیگران برای این فیلم سخت بود و در ماههای آخر شاهد بودم که او با اعصابی خسته و رنجکشیده، هر روز به جنگ این نقش میآمد. میدیدم که جانش را میگذارد و دیوانهوار به صحنه میآید.»
بهداد با تأکید بر پشتکار و شجاعت پورشیرازی ادامه داد: «از همان روزها مطمئن بودم که حسن مزد رنجش را خواهد گرفت. او نقشهای رنگارنگی ایفا کرده و حالا میبینم این زحمات به بار نشسته است. همیشه منتظر چنین روزی بودم که همه جلوی پای او بایستند. امیدوارم یگانگی با نقش و هنر، از دل همدیگر و شهرمان گرفته شود
تجلیل از حسن پورشیرازی
در ادامه دیپلم افتخار بهترین فیلمبرداری با حضور امیر عابدی و مهدی احمدی به آرمان فیاض برای «برف آخر» و تندیس این بخش به مسعود سلامی برای فیلم «خائنکشی» اهدا شد.
در ادامه مراسم، با حضور ناهید مسلمی و پریناز ایزدیار، تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل زن به صدف اسپهبدی برای فیلم «علفزار» اهدا شد
صدف اسپهبدی
او پس از دریافت جایزه با قدردانی از انجمن منتقدان گفت: «امروز مرا به آرزویم رساندید و از داشتن این لوح بسیار خوشحالم. از شما خواهش میکنم به افتخار پدر و مادرم که امشب در سالن حضور دارند، دست بزنید.»
وی با اشاره به مسیر پرچالش بازیگری افزود: «همیشه میگویند اگر در جمعی صد نفر باشند و ۹۹ نفر بگویند نمیشود، اما تنها یک نفر به تو ایمان داشته باشد و بگوید میشود، حتما موفق خواهی شد. آن یک نفر برای من کسی نبود جز کاظم دانشی. به همین دلیل این جایزه را به او تقدیم میکنم.»
سپس نوبت به معرفی برگزیدگان بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد رسید. ابتدا دیپلم افتخار این بخش به علیرضا ثانیفر برای فیلم «علت مرگ نامعلوم» تعلق گرفت و در ادامه، تندیس بهترین بازیگر مکمل مرد به مجید صالحی برای فیلم «برف آخر» اهدا شد.
صالحی بعد از دریافت جایزهاش گفت: «دوست دارم اعتراف کنم که من مجید دلبندم را از علیرضا ثانیفر دزدیدم؛ کسی که سرنوشت من را تغییر داد و امروز از او حلالیت میطلبم. این جایزه برای من بسیار ارزشمند است
مجید صالحی
وی ادامه داد: «منتقدان نقطه عطف مسیر زندگی حرفهای من بودند. سالها در ژانر کمدی بازی میکردم، اما کمکم مسیرم به تکرار رسید. دو نقد مهم برای من نوشته شد و پس از آن تلاش کردم مسیر بازیگریام را تغییر دهم. در فیلم استراحت مطلق همبازی بابک حمیدیان و ترانه علیدوستی شدم. همینجا بگویم که دلمان برای حضور ترانه علیدوستی، فاطمه معتمدآریا، باران کوثری، کتایون ریاحی و پانتهآ پناهیها در سینما تنگ شده است و امیدوارم شرایط برای حضور این عزیزان فراهم شود.»
صالحی در پایان بیان کرد: «از همان سنین کم و با دانش محدود خود، مجذوب بازیگری شدم که علاقه من را به این حرفه زنده نگه داشت. دوست دارم این جایزه را به کسی تقدیم کنم که الهامبخش من در مسیر بازیگری بود؛ کسی که جزو اسطورههای سینمای ایران است، آقای بهروز وثوقی.»
جایزه خلاقیت در بازیگری نیز با حضور حامد بهداد و هوشنگ حسینی به امین حیایی اعطا شد.
امین حیایی
در بخش بهترین بازیگر نقش اصلی مرد، دیپلم افتخار به بانیپال شومون برای «علت مرگ نامعلوم» تعلق گرفت و تندیس این بخش به میرسعید مولویان برای فیلم «جنگل پرتقال» اهدا شد.
بانیپال شومون پس از دریافت جایزه خود گفت: «این اولین جایزه سینمایی من است و بسیار خوشحالم. از انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران صمیمانه سپاسگزارم. از علی زرنگار بابت اعتمادی که به من داشت و همچنین از مجید برزگر و تمامی بازیگران این فیلم تشکر میکنم.»
وی ادامه داد: «من به سه هنرمند آشوری ایران ادای احترام میکنم و امیدوارم روزی فرا برسد که فارغ از هر مذهب، نژاد و قومیت، بتوانیم آزادانه با هم در این خاک کار کنیم. به عنوان یک بازیگر آشوری، این جایزه را به جامعه آشوری و هنرمندان بیصدایمان تقدیم میکنم
بانیپال شومون
همچنین امین حیایی اظهار داشت: «از انجمن بسیار سپاسگزارم. افتخار داشتم که یک بار دیپلم افتخار را برای فیلم «شعلهور» دریافت کنم. درست است که بسیاری از بزرگان سینما از کنار ما رفتهاند، اما باید قدر همین خانواده هنری و داشتههایمان را بدانیم و آنها را تنها نگذاریم.»
همچنین در بخش بهترین بازیگر نقش اصلی زن، با حضور رسول صدرعاملی و ستاره پسیانی، دیپلم افتخار به الناز شاکردوست برای فیلم «بیبدن» اعطا شد و تندیس بهترین بازیگر نقش اصلی زن به سارا بهرامی برای «جنگل پرتقال» رسید
سارا بهرامی
در ادامه از جواد طوسی تجلیل شد. طهماسب صلحجو و غلامعباس فاضلی روی صحنه درباره او سخن گفتند و از اخلاق حرفهای، صداقت و عشق طوسی به نقد سینما تمجید کردند.
طوسی در سخنان خود یاد درگذشتگان سینما، از جمله احمد پژمان و کبری سعیدی را گرامی داشت و تأکید کرد که این بزرگداشت متعلق به مردم و نسل جدید منتقدان است. او همچنین آرزو کرد که روزی فارغ از هر حب و بغض، همدلی و آرامش در سینما برقرار شود.
در این مراسم اعلام شد که مسعود کیمیایی نیز پیام مکتوبی برای بزرگداشت طوسی ارسال کرده بود
جواد طوسی
در ادامه مراسم پانزدهمین جشن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران، مسعود نجفی و هیأت مدیره انجمن برای اهدای سه بخش از جوایز روی صحنه آمدند.
تندیس بهترین فیلمنامه به علی زرنگار برای فیلم «علت مرگ نامعلوم» اهدا شد. زرنگار پس از دریافت جایزه گفت:
«از انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران سپاسگزارم. این جایزه را به تمام فیلمهای توقیف شده در طول این سالها، به ویژه سالهای اخیر، تقدیم میکنم؛ فیلمهایی که هرگز رنگ پرده را ندیدند و بخشی از اعتبار سینمای ایران مدیون آنهاست.
مجید برزگر
تندیس بهترین کارگردانی نیز به علی زرنگار برای همان فیلم اهدا شد. وی با تأکید بر اهمیت سینمای مستقل افزود: آخرین جایزه این بخش و تندیس بهترین فیلم به مجید برزگر برای «علت مرگ نامعلوم» تعلق گرفت. برزگر گفت: «از تمام اعضای تیم درخشان این فیلم تشکر میکنم. سینمای ایران شامل همه تجربههاست؛ آنچه سانسور میشود، اکران آنلاین و فیلمهای دیگر همگی بخشی از این سینما هستند. امیدوارم انجمن در جشن بعدی، فیلمهای بیشتری را مدنظر قرار دهد. دوست داشتم امروز بهتاش صناعیها هم حضور داشت تا این جایزه به «کیک محبوب من» اهدا شود.»
خواستار توقف اعدام #رزگار_بیگزاده_بابامیری، #علی_قاسمی (#سوران_قاسمی)، #پژمان_سلطانی و #کاوه_صالحی، از بازداشتشدگان اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ شد. این نهاد تاکید کرد که آنان پس از محاکمهای ناعادلانه و با استناد به اعترافات اجباری تحت شکنجه، در سه جلسه کوتاه ۱۰ دقیقهای به #اعدام محکوم شدهاند.این زندانیان چندی پیش توسط شعبه اول دادگاه انقلاب ارومیه به احکام اعدام و حبس محکوم شدند. علی قاسمی، پژمان سلطانی و کاوه صالحی هر یک به سه بار اعدام و رزگار بیگزاده بابامیری به دو بار اعدام محکوم شدند.اتهاماتی از جمله «بغی»، محاربه و سردستگی و تشکیل گروه مجرمانه باغی به این زندانیان نسبت داده شده است.
وضعیت «فقر پریود» در ایران، بهویژه در مناطق محروم و حاشیهنشین.
جایگزینهای غیربهداشتی:
گزارش میگوید زنان بسیاری بهدلیل ناتوانی مالی به جای نوار بهداشتی از روزنامه، پارچههای کهنه و دستمالهای جمعآوریشده از قبرستانها و مراسمها استفاده میکنند.
این موضوع خطر جدی برای سلامت جسمی (عفونت، بیماریهای واگیر، مشکلات باروری) بهوجود میآورد.
محرومیت از تحصیل:
دختران در چنین شرایطی اغلب ترک تحصیل میکنند چون امکان مدیریت دوران قاعدگی در مدرسه برایشان وجود ندارد.
این یکی از مهمترین پیامدهای فقر پریود است که به بازتولید چرخه فقر و نابرابری جنسیتی منجر میشود.
نمونه فردی:
روزنامه به روایت زنی ۲۶ ساله از حاشیه مشهد اشاره کرده که پس از ترک اعتیاد و با وجود تلاش برای بازگشت به زندگی، همچنان به دلیل فقر مجبور است از جایگزینهای غیربهداشتی بهجای نوار استفاده کند.
ابعاد اجتماعی:
این وضعیت نه فقط مسألهای فردی یا بهداشتی، بلکه نشاندهندهی نابرابری ساختاری و بیتوجهی به نیازهای اولیه زنان است.
تحلیل:
این خبر بر اهمیت دیدهشدن «فقر پریود» بهعنوان یک مشکل جدی اجتماعی تأکید میکند.
وقتی زنان و دختران دسترسی به محصولات بهداشتی ندارند، پیامدهای آن فراتر از سلامت فردی است:
باعث محرومیت تحصیلی،
انزوای اجتماعی،
و افزایش چرخه فقر در جامعه میشود.
گزارش هممیهن با مثالهای واقعی سعی دارد نشان دهد که این معضل نه فقط در نقاط دورافتاده، بلکه حتی در حاشیه کلانشهرهای بزرگ مثل مشهد هم وجود دارد
فقر پریود چیست؟
فقر پریود به وضعیتی گفته میشود که در آن زنان و دختران به دلایل مالی، فرهنگی یا اجتماعی به محصولات بهداشتی دوران قاعدگی مانند نوار بهداشتی، تامپون یا کاپ دسترسی ندارند . این مسئله تنها یک مسأله بهداشتی نیست، بلکه جزئی از نابرابری جنسیتی و فقر ساختاری نیز محسوب میشود .
ابعاد فقر پریود در ایران
1. دسترسی مالی محدود
بسیاری از زنان و دختران توان تأمین کالاهای ضروری مانند نوار بهداشتی را ندارند و به جای آن از پارچههای غیربهداشتی استفاده میکنند، که خطرات سلامتی مانند عفونتهای واژینال یا ادراری را افزایش میدهد .
در برخی مناطق محروم مانند سیستان و بلوچستان یا خوزستان، دسترسی به محصولات بهداشتی بسیار دشوار است و دختران حتی نمیتوانند مدرسه بروند چون محصولات ضرورت ندارند .
طبق گزارشی از بیبیسی فارسی، هزینه دوران قاعدگی برای هر زن ایرانی در طول زندگی حدود ۳ میلیون تومان برآورد شده است—رقمی که بسیاری توان پرداخت آن را ندارند .
2. تابوها و فقدان آموزش
صحبت درباره پریود در بسیاری از فرهنگهای محلی ایران همچنان تابو است. این باعث کاهش آموزش در مدارس و تبعات روانی مانند شرم، اضطراب و انزوای اجتماعی میشود .
باورهای نادرست مانند “عدم شستن در دوران پریود” یا “ناپاک بودن” رواج دارد و حتی افراد تحصیلکرده نیز به آنها معتقدند .
3. پیوند با فقر جنسیتی و ساختاری
جامعهشناسان این موضوع را به مثابه شکلی پنهان از فقر جنسیتی میدانند، که در آن بدن زنان ابزاری برای سود اقتصادی معرفی شده و محرومیت از ابزارهای بهداشتی، آنها را به انزوا یا ترک مدرسه سوق میدهد .
پرداخت مالیات بر ارزش افزوده روی محصولات بهداشتی مانند نوار، بهعنوان بخشی از «خشونت اقتصادی» علیه زنان تلقی میشود .
پیامدهای فقر پریود
سلامت جسمانی: استفاده از جایگزینهای غیربهداشتی، عفونتهای واژینال و ادراری را افزایش میدهد و خطرات جدی مانند ناباروری یا بیماریهای مزمن را ایجاد میکند .
سلامت روانی و اجتماعی: شرم و اضطراب باعث کاهش اعتمادبهنفس، ترک مدرسه یا انزوای اجتماعی میشود .
تحصیل و مشارکت اجتماعی: دختران محروم به دلیل نداشتن نوار مناسب، از رفتن به مدرسه محروم میشوند، که آیندهسازی تحصیلی و اجتماعی را مختل میکند .
اقدامات و راهکارهای پیشنهادی
دولت و نهادهای رسمی
حذف مالیات از محصولات بهداشتی قاعدگی و در دسترس قرار دادن این کالاها برای اقشار کمدرآمد، بهویژه در مناطق محروم .
توسعه آموزش بهداشت قاعدگی در مدارس و نهادهای اجتماعی با همکاری وزارت بهداشت و آموزش و پرورش .
نهادهای غیردولتی و بینالمللی
برگزاری برنامههایی مانند «روز جهانی بهداشت قاعدگی» برای شکستن تابو و افزایش آگاهی عمومی؛ در یک رویداد مجازی در ۲۸ می ۲۰۲۵، بیش از ۹۰۰ شرکتکننده از بخشهای مختلف حضور داشتند و بر لزوم گفتوگو و تغییر فرهنگی تأکید شد .
توزیع بستههای بهداشتی و آموزشی توسط UNFPA، UNICEF و WHO، حمایت از زنان در مناطق بحرانزده و جمعآوری داده برای برنامهریزی دقیقتر .
نقش مدارس و نیروهای سلامت مدرسه
تأمین آموزش بهداشت قاعدگی توسط مراقبین مدرسه (School Healthcare Providers) و توزیع محصولات رایگان یا ارزان، به تنظیم حضور دانشآموزان در مدارس کمک میکند .
تغییر فرهنگی و تابوشکنی
تشویق به گفتگو در خانوادهها و جوامع، آموزش مردان و پسران درباره قاعدگی، تغییر زبان و روایتهای فرهنگی در مورد پریود از «ناپاکی» به امر طبیعی زیستی .
جمعبندی
فقر پریود در ایران مشکلی چندبعدی و مدفون است که از فقدان آموزش، تابوهای اجتماعی، فشار اقتصادی، تا آسیبهای جسمی و روانی را شامل میشود.
این مسأله نیازمند همراهی همهجانبه: سیاستگذاریهای دولتی، حمایت سازمانهای مدنی و بینالمللی، آموزش جامعه و نهادینهسازی رفاه جنسیتی.
تا زمانی که این سطح از نابرابری نادیده گرفته شود، زنان و دختران بسیاری محروم و آسیبپذیر باقی خواهند ماند.
بر اساس سازمان جهانی بهداشت، بیماری نادر به آن دسته گفته میشود که در کمتر از ۵ نفر در هر ۱۰,۰۰۰ نفر دیده میشود . در برخی منابع، تعریف دقیقتری مانند ۱ تا ۵ نفر در هر ۲۰۰۰ نفر نیز مطرح شده .
هماکنون بیش از ۴۴۰ نوع بیماری نادر در ایران شناسایی شده است. برخی گزارشها رقم دقیقتر ۴۴۲ بیماری را عنوان کردهاند . در گزارشی دیگر، تعداد این بیماریها تا ۴۵۰ نوع نیز برآورد شده است .
تعداد بیماران و پوشش بیمهای
وزارت بهداشت و سازمان جهانی بهداشت برآورد کردهاند که حدود ۳ میلیون نفر در ایران به یکی از بیماریهای نادر مبتلا هستند—معادل حدود ۱٪ از جمعیت کشور .
بنیاد بیماریهای نادر ایران تاکنون حدود ۶۵۰۰ بیمار را در سامانه «سبنا» ثبت نموده و این تعداد در حال افزایش است .
با این حال، تنها ۱۰۷ نوع بیماری نادر تحت پوشش صندوق بیماریهای خاص و صعبالعلاج هستند؛ در حالی که بیش از ۳۲۵ نوع بیماری دیگر هنوز فاقد پوشش بیمهایاند .
چالشها و مشکلات اصلی
تعاریف ناهماهنگ
تعاریف متفاوت و گاهی متناقض از "بیماری نادر" در بین سازمانها و درون کشور، منجر به سردرگمی در شناسایی و ارائه خدمات شده است .
شناسایی و تشخیص دیرهنگام
تشخیص دقیق یک بیماری نادر ممکن است تا ۸ سال طول بکشد که برای بیمار و خانواده فشار شدید اقتصادی و روحی ایجاد میکند .
منابع مالی ناکافی
بودجه صندوق بیماران نادر محدود است و با افزایش تعداد بیماریها نیاز به بودجه شناور و قابلافزایش وجود دارد . برای مثال، بودجه ۱۵ تا ۱۸ هزار میلیارد تومان برای سال آینده پیشبینی شده است .
کمبود پوشش بیمهای
بسیاری از بیماران هنوز تحت پوشش بیمه پایه نیستند و این مسئله به ناتوانی در تامین دارو و ادامه درمان منجر میشود .
دانش ناکافی در بین نظام سلامت
تحقیقات نشان دادهاند که بسیاری از دانشجویان و نیروهای درمانی از تعداد واقعی بیماران نادر و نوع بیماریها اطلاع دقیقی ندارند .
راهکارها و پیشنهادات
تعیین تعریف واحد و استاندارد
ضروری است که وزارت بهداشت، بنیاد بیماریهای نادر و سازمانهای بینالمللی مانند WHO یک تعریف واحد و کارآمد را بپذیرند و بهکار گیرند .
گسترش سامانه ثبت بیماران (سبنا)
تشویق بیشتر برای ثبت بیماران در این سامانه و تسهیل فرآیند غربالگری و ثبت اطلاعات در مراکز درمانی سطح کشور میتواند به افزایش پوشش و تسریع خدمات آسیبشناسی کمک کند .
تقویت بیمه و صندوق حمایت از بیماران
تامین بودجه شناور برای صندوق بیماریهای نادر، تسریع در پوشش بیماران جدید و ارائه خدمات دارویی و توانبخشی به صورت گسترده ضروری است .
آموزش و آگاهیرسانی مستمر
ارتقاء سطح دانش عمومی و کادر درمان نسبت به بیماریهای نادر، از طریق آموزش دانشگاهی، رسانهها و کمپینهای اطلاعرسانی ضروری است .
اقدامات پیشگیریکننده
تمرکز بر مشاوره ژنتیک، پرهیز از ازدواج فامیلی بدون مشورت، کنترل مصرف داروهای خطرناک در دوران بارداری، کاهش عوامل خطر محیطی و غربالگریهای پیش از تولد اهمیت ویژهای دارد .
خلاصه آمار کلیدی
موضوع
دادهها و اطلاعات
تعداد بیماریهای نادر شناساییشده
بین ۴۴۲ تا ۴۵۰ نوع
تعداد بیماران (برآوردی)
حدود ۳ میلیون نفر (۱٪ جمعیت کشور)
تعداد بیماران ثبتشده در «سبنا»
حدود ۶۵۰۰ نفر
تعداد بیماریهای تحت پوشش بیمه
فقط ۱۰۷ نوع از بیش از ۴۰۰ نوع شناختهشده
چالشهای اصلی
تعریف غیر یکسان، تشخیص دیرهنگام، کمبود بودجه و پوشش بیمه
علیرضا سلطانی، کارشناس مسائل بینالملل در #خبرآنلاین:
▫️فعال شدن مکانیسم ماشه، شمارش معکوس برای بازگشت تحریم های شورای امنیت است. این تحریمها شامل تحریمهای هستهای، تحریمهای نظامی-تسلیحاتی، ٰهمچنین تحریمهای اقتصادی -تجاری و مالی و تحریمهای حمل و نقل بین المللی میشود.
▫️در عین حال بازگشت این تحریم ها زمینه ساز رسمیت بخشیدن به تحریم های یکجانبه آمریکا و اروپا می شود و در عین حال همه کشورهای دنیا را مکلف می کند که تحریم های شورای امنیت را رعایت کنند این وضعیت کار را برای دورزدن تحریمهای آمریکا سخت میکند و در عین حال هزینههای تجارت و مناسبات اقتصادی ایران را به شدت بالا میبرد و به طور مشخص در کاهش فروش نفت ایران تاثیر خواهد داشت.
▫️در عین حال دورهای از سرگردانی ، بلاتکلیفی و بی اعتمادی کل فضای اقتصاد ایران را در بر می گیرد و اقتصاد ایران و فعالان اقتصادی آن را از اقتصاد جهانی دور و دورتر کرده و هزینههای تعاملات اقتصادی را بیش از پیش سختتر و پرهزینهتر میکند.
▫️در واقع شرایط جدید زمینه ساز ایجاد یک اجماع سیاسی و امنیتی بین المللی علیه ایران می شود و به احتمال زیاد امکان سواستفاده آمریکا و به ویژه اسرائیل را برای اقدام نظامی علیه ایران افزایش میدهد. این شرایط البته به معنای پایان دیپلماسی نیست.
▫️هر چند ایران هم بیمیل نیست که برجام کنونی تمام شود و توافقی جدید با حضور آمریکای ترامپ داشته باشد که از اثربخشی بیشتری در رفع تحریمها برخوردار باشد.
▫️در ماده ۳۷ برجام ، قیدی وجود دارد مبنی بر اینکه شورای امنیت می تواند در قالب قطعنامه، تصمیم دیگری غیر از مورد تعیینشده نیز بگیرد که این نیازمند اجماع اعضای دائم شورای امنیت است. بنابراین بازگشت تحریمهای شورای امنیت به فرض عدم صدور قطعنامه تداوم لغو تحریمها، قطعی نیست.
▫️من معتقدم ایران چندان بی میل به اینکه مکانیسم ماشه فعال شود نبود. دلیل آن هم این است که فکر می کند برجام کنونی بدون امریکا و تعهد آمریکا بی معنا و بیفایده است. تجربه ۸ سال اخیر هم این موضوع را ثابت می کند.
▫️ایران از فرصت های خود به خوبی در سالهای گذشته استفاده نکرد. هزینه بالایی برای امضای برجام پرداخت اما از ان حفاظت و حراست نکرد و در داخل جریانهای سیاسی به دلیل رقابت های سیاسی داخلی آن را به شدت تضعیف و تحقیر کردند.
▫️در طول سالهای اخیر خصوصا از زمان خروج آمریکا از برجام ایران دچار خطاهای محاسباتی بزرگی شدهاست. محاسباتی مانند اینکه امریکا از برجام خارج نمیشود، خودداری از مذاکره با دولت نخست ترامپ، استفاده نکردن از فرصت دولت بایدن برای بازگشت آمریکا به برجام، گرفتار شدن در دام جنگ اوکراین و طرح زمستان سخت اروپا و مذاکره اخیر ایران و آمریکا و عدم پیش بینی امکان بروز جنگ.
▫️وزارت امور خارجه در ماه های اخیر و در شرایطی که همه ایرانیان از فعالان اقتصادی و سیاسی گرفته تا مردم عادی منتظر ارائه یک طرح یا برنامه امیدوارکننده برای متوقف ساختن جریان بحران و ارائه یک طرح خلاقانه برای تغییر شرایط بودند، عملا هیچ ابتکار عملی را ارائه نکرد و در مواردی در نقش یک جریان سیاسی تقلیل پیدا کرد که این واقعا ناامیدکننده بود.
▫️استفاده از تجربه و مشورت دیگر شخصیت های سیاسی مانند روسای جمهور و وزرای قبل نیز می تواند مورد توجه قرار گیرد. به جای نکوهش و به سخره گرفتن این شخصیت ها باید از تجربه آنها استفاده شود و یک عقل جمعی در کشور برای برونرفت از بنبست شکل گیرد.
▫️در عین حال نباید کاملا از دیپلماسی حتی با فعال شدن مکانیسم ماشه ناامید بود. هنر سیاستمدار و دیپلمات نجات کشور از شرایط سخت و تنگناها حتی با پرداخت هزینه و قربانی شدن است. از حداقل فرصتها برای جلوگیری از جنگ یا تشدید بحران باید استفاده کرد.
حضور تیم ملی ایران در رقابتهای کافا، زیر سایه تبلیغات گسترده یک سایت شرطبندی، بار دیگر ارزش و اعتبار این تورنمنت را با پرسشهای جدی روبهرو کرده است.
ایمان گودرزی؛ یکی از معضلات بزرگ فوتبال ملی ایران در سالهای اخیر، حضور در رقابتهایی بوده که حامی مالی آنها با ارزشهای داخلی کشورمان در تضاد جدی قرار دارد. نمونه بارز این ماجرا، رقابتهای کافا است که ایران در سال ۲۰۲۳ برای نخستین بار در آن شرکت کرد و حالا پس از گذشت دو سال، همچنان بحثهای فراوانی پیرامون اسپانسر اصلی این مسابقات وجود دارد. نکتهای که حتی حضور تیم ملی ایران در این رقابتها را زیر سایهای سنگین قرار داده است
حمایت یک سایت شرطبندی از تورنمنت رسمی
رقابتهای کافا که با حضور تیمهای آسیای مرکزی و غربی برگزار میشود، در ظاهر یک تورنمنت دوستانه و تدارکاتی است، اما در عمل رنگ و بوی رسمی دارد. فیفا این مسابقات را در تقویم بینالمللی قرار داده و به همین دلیل تیم ملی ایران با ترکیب اصلی خود در آن شرکت میکند. مشکل اصلی اما از همان ابتدا روشن بود؛ حامی مالی اصلی این تورنمنت، یک سایت مشهور شرطبندی است. موضوعی که با قوانین داخلی ایران در تضاد است و هم از منظر اخلاقی و هم اجتماعی برای فوتبال کشور دردسرساز شده است
در همان دوره نخست، تصاویر تبلیغات این سایت در کنار زمین بارها از تلویزیون ایران پخش شد و با واکنشهای تند کارشناسان و افکار عمومی روبهرو گردید. گرچه صداوسیما تلاش کرد با محو کردن لوگوی این سایت، مانع دیدهشدن آن شود، اما همچنان در لحظاتی از پخش زنده، نام این برند غیرقانونی دیده میشد. این اتفاق نهتنها چالشی بزرگ برای رسانه ملی بود، بلکه وجهه تیم ملی را نیز زیر سوال برد
تناقض میان ارزشها و عمل
شرطبندی در ایران یک خط قرمز محسوب میشود. قوانین کشور صراحتاً هرگونه فعالیت در این زمینه را غیرقانونی میداند و حتی برخوردهای قضایی متعددی با گردانندگان سایتهای شرطبندی صورت گرفته است. از سوی دیگر، مقامات ورزشی بارها نسبت به آسیبهای شرطبندی برای جوانان و قشر هوادار هشدار دادهاند. با این وجود، حضور تیم ملی ایران در مسابقاتی که تبلیغات شرطبندی بخش جداییناپذیر آن است، تناقضی آشکار ایجاد میکند.
فیفا و کنفدراسیونهای قارهای همواره تأکید دارند که سلامت فوتبال باید حفظ شود و هرگونه شائبه تبانی یا نفوذ شرطبندی میتواند آسیب جدی به اعتبار مسابقات بزند. حال وقتی یک تورنمنت رسمی ملی با حمایت مستقیم یک سایت شرطبندی برگزار میشود، پرسش این است که جایگاه چنین رقابتی در چارچوب ارزشهای جهانی فوتبال کجاست؟
کافا با پول شرطبندی؛ تهدیدی برای اعتبار فوتبال ملی!
نقش ایران؛ حضور یا عدم حضور؟
یکی از انتقادهای اصلی کارشناسان ورزشی داخل کشور این است که چرا فدراسیون فوتبال ایران بدون هیچ اعتراضی در چنین تورنمنتی حاضر میشود. حضور تیم ملی ایران، به این مسابقات رسمیت بیشتری بخشیده و در عمل، تبلیغات این سایت شرطبندی را گستردهتر کرده است. اگر ایران بهعنوان یکی از قدرتهای اصلی فوتبال آسیا تصمیم میگرفت در این تورنمنت حاضر نشود یا حداقل شرط تغییر اسپانسر را مطرح میکرد، شاید امروز شرایط متفاوت بود.
با این حال، علاقه فدراسیون فوتبال ایران به حضور در مجامع بینالمللی، نشستهای کافا و همچنین نیاز تیم ملی به مسابقات تدارکاتی باعث شد که این موضوع نادیده گرفته شود. اما باید پذیرفت که این چشمپوشی هزینههای سنگینی دارد؛ هم از نظر حیثیتی و هم از نظر تأثیر اجتماعی.
لزوم تغییر حامی مالی کافا
اگرچه مسئولیت انتخاب اسپانسر بهعهده برگزارکنندگان کافا است، اما کشورهای عضو نیز میتوانند در این زمینه مطالبهگری کنند. ایران بهعنوان یکی از اعضای مهم این اتحادیه میتواند نقش پررنگی در تغییر شرایط داشته باشد. حضور یک برند معتبر و شناختهشده بهعنوان حامی مالی، نهتنها اعتبار مسابقات را افزایش میدهد، بلکه مانع از حاشیههای مداوم نیز خواهد شد.
در بسیاری از تورنمنتهای بینالمللی، حامیان مالی برندهایی از حوزههای سالم و عمومی مانند خطوط هوایی، بانکها، شرکتهای مخابراتی یا حتی تولیدکنندگان ورزشی هستند. چرا کافا نباید از این مسیر پیروی کند؟ پاسخ روشن است؛ ضعف مدیریتی و کوتاهنگری در جذب سرمایه. اما اگر اعضای کافا از جمله ایران بر تغییر اسپانسر اصرار کنند، این امکان وجود دارد که یک برند معتبر جایگزین شود
نقش ایران؛ حضور یا عدم حضور؟
یکی از انتقادهای اصلی کارشناسان ورزشی داخل کشور این است که چرا فدراسیون فوتبال ایران بدون هیچ اعتراضی در چنین تورنمنتی حاضر میشود. حضور تیم ملی ایران، به این مسابقات رسمیت بیشتری بخشیده و در عمل، تبلیغات این سایت شرطبندی را گستردهتر کرده است. اگر ایران بهعنوان یکی از قدرتهای اصلی فوتبال آسیا تصمیم میگرفت در این تورنمنت حاضر نشود یا حداقل شرط تغییر اسپانسر را مطرح میکرد، شاید امروز شرایط متفاوت بود.
با این حال، علاقه فدراسیون فوتبال ایران به حضور در مجامع بینالمللی، نشستهای کافا و همچنین نیاز تیم ملی به مسابقات تدارکاتی باعث شد که این موضوع نادیده گرفته شود. اما باید پذیرفت که این چشمپوشی هزینههای سنگینی دارد؛ هم از نظر حیثیتی و هم از نظر تأثیر اجتماعی.
لزوم تغییر حامی مالی کافا
اگرچه مسئولیت انتخاب اسپانسر بهعهده برگزارکنندگان کافا است، اما کشورهای عضو نیز میتوانند در این زمینه مطالبهگری کنند. ایران بهعنوان یکی از اعضای مهم این اتحادیه میتواند نقش پررنگی در تغییر شرایط داشته باشد. حضور یک برند معتبر و شناختهشده بهعنوان حامی مالی، نهتنها اعتبار مسابقات را افزایش میدهد، بلکه مانع از حاشیههای مداوم نیز خواهد شد.
در بسیاری از تورنمنتهای بینالمللی، حامیان مالی برندهایی از حوزههای سالم و عمومی مانند خطوط هوایی، بانکها، شرکتهای مخابراتی یا حتی تولیدکنندگان ورزشی هستند. چرا کافا نباید از این مسیر پیروی کند؟ پاسخ روشن است؛ ضعف مدیریتی و کوتاهنگری در جذب سرمایه. اما اگر اعضای کافا از جمله ایران بر تغییر اسپانسر اصرار کنند، این امکان وجود دارد که یک برند معتبر جایگزین شود
نقش ایران؛ حضور یا عدم حضور؟
یکی از انتقادهای اصلی کارشناسان ورزشی داخل کشور این است که چرا فدراسیون فوتبال ایران بدون هیچ اعتراضی در چنین تورنمنتی حاضر میشود. حضور تیم ملی ایران، به این مسابقات رسمیت بیشتری بخشیده و در عمل، تبلیغات این سایت شرطبندی را گستردهتر کرده است. اگر ایران بهعنوان یکی از قدرتهای اصلی فوتبال آسیا تصمیم میگرفت در این تورنمنت حاضر نشود یا حداقل شرط تغییر اسپانسر را مطرح میکرد، شاید امروز شرایط متفاوت بود.
با این حال، علاقه فدراسیون فوتبال ایران به حضور در مجامع بینالمللی، نشستهای کافا و همچنین نیاز تیم ملی به مسابقات تدارکاتی باعث شد که این موضوع نادیده گرفته شود. اما باید پذیرفت که این چشمپوشی هزینههای سنگینی دارد؛ هم از نظر حیثیتی و هم از نظر تأثیر اجتماعی.
لزوم تغییر حامی مالی کافا
اگرچه مسئولیت انتخاب اسپانسر بهعهده برگزارکنندگان کافا است، اما کشورهای عضو نیز میتوانند در این زمینه مطالبهگری کنند. ایران بهعنوان یکی از اعضای مهم این اتحادیه میتواند نقش پررنگی در تغییر شرایط داشته باشد. حضور یک برند معتبر و شناختهشده بهعنوان حامی مالی، نهتنها اعتبار مسابقات را افزایش میدهد، بلکه مانع از حاشیههای مداوم نیز خواهد شد.
در بسیاری از تورنمنتهای بینالمللی، حامیان مالی برندهایی از حوزههای سالم و عمومی مانند خطوط هوایی، بانکها، شرکتهای مخابراتی یا حتی تولیدکنندگان ورزشی هستند. چرا کافا نباید از این مسیر پیروی کند؟ پاسخ روشن است؛ ضعف مدیریتی و کوتاهنگری در جذب سرمایه. اما اگر اعضای کافا از جمله ایران بر تغییر اسپانسر اصرار کنند، این امکان وجود دارد که یک برند معتبر جایگزین شود
نقش ایران؛ حضور یا عدم حضور؟
یکی از انتقادهای اصلی کارشناسان ورزشی داخل کشور این است که چرا فدراسیون فوتبال ایران بدون هیچ اعتراضی در چنین تورنمنتی حاضر میشود. حضور تیم ملی ایران، به این مسابقات رسمیت بیشتری بخشیده و در عمل، تبلیغات این سایت شرطبندی را گستردهتر کرده است. اگر ایران بهعنوان یکی از قدرتهای اصلی فوتبال آسیا تصمیم میگرفت در این تورنمنت حاضر نشود یا حداقل شرط تغییر اسپانسر را مطرح میکرد، شاید امروز شرایط متفاوت بود.
با این حال، علاقه فدراسیون فوتبال ایران به حضور در مجامع بینالمللی، نشستهای کافا و همچنین نیاز تیم ملی به مسابقات تدارکاتی باعث شد که این موضوع نادیده گرفته شود. اما باید پذیرفت که این چشمپوشی هزینههای سنگینی دارد؛ هم از نظر حیثیتی و هم از نظر تأثیر اجتماعی.
لزوم تغییر حامی مالی کافا
اگرچه مسئولیت انتخاب اسپانسر بهعهده برگزارکنندگان کافا است، اما کشورهای عضو نیز میتوانند در این زمینه مطالبهگری کنند. ایران بهعنوان یکی از اعضای مهم این اتحادیه میتواند نقش پررنگی در تغییر شرایط داشته باشد. حضور یک برند معتبر و شناختهشده بهعنوان حامی مالی، نهتنها اعتبار مسابقات را افزایش میدهد، بلکه مانع از حاشیههای مداوم نیز خواهد شد.
در بسیاری از تورنمنتهای بینالمللی، حامیان مالی برندهایی از حوزههای سالم و عمومی مانند خطوط هوایی، بانکها، شرکتهای مخابراتی یا حتی تولیدکنندگان ورزشی هستند. چرا کافا نباید از این مسیر پیروی کند؟ پاسخ روشن است؛ ضعف مدیریتی و کوتاهنگری در جذب سرمایه. اما اگر اعضای کافا از جمله ایران بر تغییر اسپانسر اصرار کنند، این امکان وجود دارد که یک برند معتبر جایگزین شود
آیندهای مبهم
ادامه این روند میتواند پیامدهای منفی بیشتری به همراه داشته باشد. نسل جوان هواداران فوتبال که با شوق بازیهای تیم ملی را دنبال میکنند، بهطور ناخواسته در معرض تبلیغات شرطبندی قرار میگیرند. این موضوع در بلندمدت میتواند به رواج فرهنگ شرطبندی در جامعه منجر شود؛ آسیبی که مقابله با آن بسیار سختتر از پیشگیری اولیه است. اکنون وقت آن رسیده که مسئولان فدراسیون فوتبال ایران با شجاعت بیشتری در این زمینه موضع بگیرند. اگر فوتبال ایران مدعی حفظ ارزشها و سلامت ورزش است، نمیتواند در برابر چنین تضاد آشکاری سکوت کند. حضور در رقابتهای بینالمللی مهم است، اما نه به هر قیمتی. تیم ملی ایران باید در جایگاهی باشد که احترام به اصول و ارزشهای ملی و جهانی را در اولویت قرار دهد
مسئله حامی مالی کافا تنها یک موضوع اقتصادی یا تبلیغاتی نیست؛ این یک چالش جدی فرهنگی، اجتماعی و ورزشی است. تا زمانی که سایتهای شرطبندی پشتوانه مالی چنین مسابقاتی باشند، اعتبار آن زیر سوال خواهد بود. فدراسیون فوتبال ایران باید از جایگاه خود برای تغییر این وضعیت استفاده کند و مانع از ادامه این تضاد آشکار شود. شاید امروز بهترین زمان برای آغاز این تغییر باشد؛ تغییری که هم به نفع فوتبال ایران است و هم به سود اعتبار مسابقات کافا
ایران طی سالهای اخیر با کمبود مزمن نیروی انسانی آموزشی روبهروست؛ مشکلی که هم ریشه ساختاری دارد (بازنشستگیهای گسترده، مسیرهای جذب محدود، توزیع نامتوازن) و هم ریشه منطقهای (محرومیت، اقلیم سخت، مهاجرت نیروی کار). طبق برآوردهای رسمی، در سال تحصیلی ۱۴۰۴–۱۴۰۳ نگرانی از کمبود تا حدود «۱۷۶ هزار» معلم در سطح کشور مطرح بوده است.
خوزستان همچنان یکی از کانونهای بحران نیروی انسانی آموزشی است؛ بهنحوی که در مرداد و شهریور ۱۴۰۴/اوت و سپتامبر ۲۰۲۵ مقامات استانی از «کمبود حدود ۷ هزار معلم» (و در مجموع ۱۷ هزار نیروی فرهنگی شامل کادر کیفیتبخش) خبر دادهاند.
در سیستان و بلوچستان تصویر پیچیدهتر است: مسئولان استانی در آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۲ و ۱۴۰۴–۱۴۰۳ اعلام کردند «کلاسی بدون معلم» نخواهد بود و طی دو سال «۱۱ هزار» نیروی جدید جذب شده است؛ با این حال، این پوشش عمدتاً با ترکیبی از جذب، مأموریتها و ساماندهی داخلی حاصل شده و لزوماً به معنای برطرفشدن کامل همه شکافهای کیفی نیست.
ابعاد ملی مسئله
شیب بازنشستگی و تنگنای جذب
کارشناسان و نهادهای رسمی طی ۱۴۰۲–۱۴۰۴ بارها نسبت به شکاف فزاینده بین خروج نیرو (بازنشستگی) و ورودیهای جدید هشدار دادهاند. مرکز پژوهشهای مجلس در ۳۰ ژوئن ۲۰۲۴ (۱۰ تیر ۱۴۰۳) احتمال کمبود تا «۱۷۶ هزار» معلم را در آستانه سال تحصیلی مطرح کرد.
وابستگی به راهکارهای موقت
جبران کمبود در بسیاری از استانها با ترکیبی از مأموریت نیرو به مدارس غیردولتی/دولتی، اضافهکاری و بهکارگیری دانشجومعلمان سال آخر انجام میشود که پایداری و کیفیت یکنواخت را تضمین نمیکند.
خوزستان: کمبود مزمن در سایه مهاجرت و شرایط اقلیمی
آخرین وضعیت عددی
کمبود معلم: بنا بر اظهارات مدیرکل آموزشوپرورش خوزستان در گزارشهای ۲۴ ساعت گذشته (اواخر اوت ۲۰۲۵/اوایل شهریور ۱۴۰۴)، استان با کمبود «حدود ۷ هزار معلم» روبهروست؛ کل کسری نیروی فرهنگی (معلم + نیروهای کیفیتبخش) «نزدیک ۱۷ هزار نفر» اعلام شده است.
عوامل تشدیدکننده
مهاجرت و «معلمفرست بودن» استان: از علل مهم، جابهجایی و مهاجرت معلمان به استانهای برخوردارتر عنوان شده که به ناپایداری نیروی انسانی دامن میزند.
عدم توازن فضایی و فقر زیرساخت آموزشی: سرانه فضای آموزشی در اهواز پایین گزارش شده و همین موضوع جذب و ماندگاری معلمان را دشوارتر میکند.
پراکندگی جغرافیایی و شهرستانهای بحرانی: شهرستانهای ماهشهر، امیدیه، آبادان و دزفول از کانونهای کمبود معرفی شدهاند.
راهکارهای بهکاررفته
بهکارگیری دانشجومعلمان سال آخر و استخدامهای ماده ۲۸، مدیریت نقلوانتقالات و اضافهکاری معلمان شاغل از جمله اقدامات اعلامی بوده است؛ اما اینها بیشتر «مدیریت بحران» هستند تا «حل پایدار».
سیستان و بلوچستان: پوشش کمّی بهتر، اماچالشهای کیفی
ادعای نبود کلاسِ بدون معلم: در آغاز سال تحصیلی ۱۴۰۳–۱۴۰۲ و سپس ۱۴۰۴–۱۴۰۳، مدیرکل استان اعلام کرد بهواسطه جذب نیرو و ساماندهی، «کلاسی بدون معلم» وجود نخواهد داشت.
انباشتهسازی نیروی انسانی طی دو سال اخیر: گزارشها از جذب حدود «۱۱ هزار» نیرو ظرف دو سال خبر میدهند و حتی «تراز مثبت معلم در ابتدایی» در برخی مناطق را بیان میکنند.
نکات احتیاطی در تحلیل
ابهام در کیفیت و توزیع تخصصی: «کلاس بدون معلم» نداشتن لزوماً به معنای تطابق کامل تخصص/رشته با نیاز، پوشش کامل ساعات دروس تخصصی یا نسبت مطلوب دانشآموز به معلم نیست. (این استنتاج تحلیلی است، با تکیه بر روندهای ملی و ماهیت راهکارهای موقت ذکرشده.)
پراکندگی سکونتگاهها و مدارس دورافتاده: حتی با جذب بالا، رساندن معلم متخصص به مدارس مرزی و روستاییِ کمدسترس همچنان چالشبرانگیز است؛ ازاینرو، سیاست «ساماندهی دروناستانی» باید همراه با مشوقهای ماندگاری باشد.
پیامدهای آموزشی و اجتماعی
کیفیت یادگیری و عدالت آموزشی: کمبود یا جابهجایی پیدرپی معلم، افت پیوستگی یادگیری، بزرگشدن کلاسها و تدریس چندپایه را بهدنبال دارد که بیشترین اثر را بر دانشآموزان مناطق محروم میگذارد. (تحلیل مبتنی بر شواهد ملی کمبود و سازوکارهای جبرانی).
فرسودگی شغلی: اتکا به اضافهکاری و جابهجاییهای مکرر، فشار کاری و فرسودگی را افزایش میدهد و خود به چرخه مهاجرت و خروج دامن میزند.
پیشنهادهای سیاستی (عملی و مرحلهبندیشده)
برنامه پنجساله «تعادل عرضه و تقاضا»
افزایش ظرفیت دانشگاه فرهنگیان و بهروزرسانی سهمیهها بر مبنای پیشبینی بازنشستگی استانبهاستان؛
قراردادهای جذب «هدفمند منطقهای» با تعهد خدمت و مشوق ماندگاری در مناطق کمبرخوردار (مسکن سازمانی، فوقالعاده بدی آبوهوا، امتیاز ارتقای شغلی).
اصلاح نظام نقلوانتقال
امتیازدهی هوشمند که سنوات خدمت در مدارس مرزی/کمبرخوردار و مهارتهای تخصصی را وزندهی کند تا «معلمفرست بودن» استانهایی مانند خوزستان کاهش یابد.
تقویت «نیروهای کیفیتبخش»
همزمان با تأمین معلم، جذب و تثبیت معاونان آموزشی، مشاوران، مربیان تربیتبدنی و بهداشت برای کاهش بار اضافهکاری و ارتقای کیفیت مدرسه. (نیاز بالای خوزستان به این نیروها رسماً اعلام شده است.)
نقشه استعدادیابی و آمایش دروناستانی
در سیستان و بلوچستان، با وجود پیشرفتهای کمّی، باید تطابق «رشته-پایه-منطقه» دقیق شود تا از جایگزینیهای غیرتخصصی جلوگیری شود.
بهبود زیرساخت و رفاه حرفهای
ارتقای سرانه فضای آموزشی (بهویژه در اهواز) و خدمات رفاهی معلمان برای افزایش جذابیت ماندگاری.
جمعبندی
در سطح ملی، هشدار درباره کمبود معلم تا سقف «۱۷۶ هزار نفر» در آستانه سال تحصیلی ۱۴۰۴–۱۴۰۳ نشان میدهد مسئله ساختاری است و با راهکارهای کوتاهمدت حل نمیشود.
خوزستان بهطور معنادار با کمبود «حدود ۷ هزار معلم» (و مجموعاً ۱۷ هزار نیروی فرهنگی) دستبهگریبان است؛ مهاجرت نیروی انسانی، فقر سرانه فضای آموزشی و گرانیگاههای شهرستانی از عوامل کلیدیاند.
سیستان و بلوچستان در پوشش کمّی کلاسها طی دو سال اخیر بهبود داشته و اعلام «عدم کلاس بدون معلم» شده است، اما استمرار این وضعیت نیازمند مشوقهای ماندگاری، توزیع تخصصی و ارتقای کیفیت است.
۷شهریور۱۴۰۴، صدها نفر از زنان و فعالین کارگری و صنفی، کنشگران مدنی و فعالین زیستمحیطی با برگزاری کوهپیمایی اعتراضی در ارتفاعات #آبیدر_سنندج، مخالفت خود را با اخراج گروهی از معلمان و فعالان صنفی اعلام کردند.
این حرکت اعتراضی در پاسخ به تصمیم نهادهای حکومتی برای اخراج شماری از معلمان به دلایل سیاسی و امنیتی شکل گرفت؛ تصمیمی که به باور شرکتکنندگان، تهدیدی جدی علیه «حق آموزش عمومی، آزادیهای صنفی و کرامت فرهنگیان» است.
یک کنشگر محیطزیست به خبرآنلاین میگوید: «از حدود۳۰ سال پیش دانشمندان، اکولوژیستها، بومشناسان و اقلیم شناسان بهاتفاق اعلام کردند که گرم شدن زمین بر اثر دخالت انسانی و مصرف سوختهای فسیلی است؛ اما مسئولان ما به طور کلی و وزارت نیرو به طور خاص، نسبت به این قضیه بیتفاوت بودند، خود را به نشنیدن زدند و این مشکلات را نادیده گرفتند.»
فرزانه فراهانی: در جدیدترین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس آمده است که زمستان ۱۴۰۳ با کاهش ۳۶ درصدی بارش، دوباره خشکسالی را در ایران تشدید کرد. بر اساس این گزارش ذخایر سدها به ۲۳ میلیارد مترمکعب (کاهش ۵ درصدی) رسید و سدهای کلیدی مانند امیرکبیر و زایندهرود در آستانه خشکشدگی قرار دارند و بر اساس شاخص SPEI، بیشتر مناطق ایران با درجات مختلف خشکسالی روبهرو هستند. خشکسالی بسیار شدید در شمال غرب، شمال شرق و جنوب کشور مشاهده شده، درحالیکه تنها بخشهایی از زنجان، همدان و شرق کردستان شرایط نرمال دارند. این وضعیت، پیامدهای جدی برای کشاورزی، محیط زیست و جوامع محلی دارد.
عباس محمدی، مدیر انجمن دیدهبان کوهستان و کنشگر محیطزیست، به خبرآنلاین میگوید: «ایران در منطقهای گرم و خشک قرار دارد و خشکسالی پدیدهای دیرینه است، اما تغییرات اقلیمی ۳۰ سال اخیر، چرخه خشکسالیها را کوتاهتر کرده است. در گذشته هر ۱۰ سال یک خشکسالی داشتیم، اما حالا چند سال متوالی با آن مواجهیم. تغییرات اقلیمی در جهان اثرات متفاوتی دارد؛ در ایران بهصورت خشکسالیهای ممتد و گاهی بارندگیهای غیرعادی مانند سیلهای سال ۹۸ بروز کرده است.»
او غفلت ۴۰ساله مسئولان را عامل تشدید بحران میداند و میگوید: «از ۷۰ سال پیش مشخص بود که زمین گرمتر و خشکتر میشود. ۳۰ سال پیش دانشمندان به اتفاق از نقش سوختهای فسیلی در گرمایش زمین گفتند، اما وزارت نیرو و مسئولان بیتفاوت بودند؛ خود را به نشنیدن زدند و این مشکلات را نادیده گرفتند.
سدسازی و انتقال آب؛ فریبکاری در مدیریت آب
به گفته محمدی، «برنامهریزیهای مدیریت آب بر الگوهای قدیمی متکی بود؛ مثلاً بارندگی سالانه ۲۵ سانتیمتر و تبخیر تا ۱.۵ متر فرض میشد، درحالیکه مطالعات جهانی نشان داد این الگوها دیگر معتبر نیستند. بااینحال، مسئولان همچنان با همان روشهای منسوخ برنامهریزی کردند.»
او معتقد است: «عمده برنامهریزیها در موضوع آب هم شامل سدسازی و انتقال آب بود؛ یک عبارت کاملا اشتباه و حتی فریبکارانه این بود که میگفتند که ما برای تأمین آب، سد میسازیم یا آب را انتقال میدهیم؛ تأمین آب یعنی فراهم کردن و ایجاد امنیت آبی و این یک دروغ آشکار بوده است.»
این فعال محیطزیستی ضمن انتقاد از برنامهریزیهای نادرست در مدیریت آب، میگوید: «در کشورهای خشک مانند ایران، نمیتوان آب تولید کرد، جز در مقیاس محدود با شیرینسازی آب دریا که مشکلات خاص خود را دارد. آب یعنی بارندگی و باید با آن سازگار شویم. وزارت نیرو ادعای تأمین آب دارد، اما در واقع آب را از یک منطقه به منطقه دیگر منتقل کرده و با سدسازی، تبخیر را افزایش داده است. سدها مانع نفوذ آب به سفرههای زیرزمینی شده و با ایجاد مخازن بزرگ، آب را روی زمین تبخیر میکنند و منابع زیرزمینی را کاهش میدهند.»
سدسازی بدون ارزیابی محیطزیستی
محمدی به ساخت سدهایی بدون ارزیابی محیطزیستی اشاره میکند: «سدهایی مانند ماندگان یا تنگسرخ در یاسوج، بدون ارزیابی دقیق ساخته میشوند یا پس از پیشرفت پروژه، تازه به فکر ارزیابی میافتند. ساخت این سدها اغلب با مخالفت مردم محلی مواجهاند، اما ساخت آنها ادامه دارد. این سیاستهای نادرست، بحران آب را پیچیدهتر کرده است.»
به گفته او، میانگین دمای ایران در سالهای اخیر ۳ درجه بالاتر از میانگین بلندمدت بوده که بسیار خطرناک است، اما همچنان برنامهریزیها بر همان الگوهای قدیمی پیش میرود.
این کنشگر محیطزیست خاطرنشان میکند: «اینکه خشکسالی یک پدیده آسمانی و مربوط به اقلیم است به کنار؛ خشکسالی در ایران تا حد زیادی به دلیل سوء مدیریت، انجام نشدن پیشبینیهای لازم و بیتوجهی به هشدارهای دانشمندان و اقلیم شناسان تشدید شده است.»
از فناوریهای روز دنیا عقب افتادهایم/ ایران جزو ۱۰ تولیدکننده اول گازهای گلخانهای
محمدی ایران را جزو ۱۰ کشور اول در تولیدکننده گازهای گلخانهای میداند که به گرمایش زمین و تشدید خشکسالی کمک کرده است: «ما میتوانستیم با کاهش مصرف سوختهای فسیلی، نقش خود را در کاهش گرمایش زمین ایفا کنیم، اما نهتنها این کار را نکردیم، بلکه از فناوریهای روز دنیا عقب ماندهایم؛ نیروگاهها، خودروها و کارخانههای مختلف ما با یک راندمان پایینی کار میکنند و سوختی که در ایران مصرف میشود شاید بدون اغراق، دو برابر حد نیاز باشد. تحریمها و مشکلات دیگر هم به نوبه خود باعث شدهاند از فناوریهای نوین محروم شویم و نتوانیم با شرایط اقلیمی سازگار شویم.»
کاهش مصرف سوختهای فسیلی، اولین قدم کاهش گرمای زمین
او از نبود برنامهریزی برای سازگاری با کمآبی انتقاد میکند و دو اقدام اساسی برای کاهش گرمای زمین پیشنهاد میدهد: «دولت به جای برنامهریزی، فقط از مردم میخواهد آب کمتری مصرف کنند یا فشار آب را کاهش میدهد. اینها راهحلهای موقتی هستند و چاره اصلی در دو روش: کاهش مصرف سوختهای فسیلی و برنامهریزی برای سازگاری با شرایط موجود است.»
او به سوزاندن میلیونها مترمکعب گاز فلر در مناطق جنوبی ایران مانند گچساران، اهواز و مسجدسلیمان اشاره میکند که: به دلیل ناتوانی در مهار گاز همراه نفت، باعث آلودگی هوا، آلودگی نوری و ایجاد جزایر گرمایی میشود. همچنین این گرما مانع بارندگی میشود، زیرا ابرها در محیط گرم نمیتوانند به باران تبدیل شوند. در تهران هم ابرهای زیادی میآیند، اما به دلیل جزایر گرمایی، بارشی ندارند.
برق آبی؛ گزینهای پرهزینه و ناکارآمد
محمدی تولید برق از سدها را سیاستی نادرست میداند: «برق آبی در ایران بسیار نامطمئن و پرهزینه است. سدها زمانی برق تولید میکنند که پرآب باشند، اما در تابستان که نیاز به آب و برق بالاست، آب سدها تخلیه میشود و تولید برق متوقف میشود.»
او به رسوبگذاری در سدهایی مانند سد دز اشاره میکند که عملاً کارایی خود را از دست دادهاند و میگوید: «وزارت نیرو ادعا میکند برق آبی ۵ تا ۷ درصد تولید برق کشور را تأمین میکند، اما در شرایط کمآبی، این رقم به ۲ درصد هم نمیرسد.
سدسازی نهتنها مشکل آب و برق را حل نکرده، بلکه با وجود کم آبی و تولید پایین برق ۲ یا ۳ درصدی، مراتع و جنگلها را نابود، جوامع محلی را آواره و حتی آثار تاریخی را زیر آب برده است. اگر مسئولان به جای سدسازی، روی صرفهجویی در مصرف برق تمرکز میکردند، مثلاً با توزیع لامپهای کممصرف، نتایج بهتری میگرفتند.»
محمدی تأکید میکند که شهروندان نیز در برابر بحران آب مسئولاند: «در شهرهایی مانند تهران و اصفهان که منابع آبی محدودی مانند سدهای لار و امیرکبیر دارند، صرفهجویی ضروری است. سد لار از ابتدا ایراد ساختاری داشته و تنها ۲۰ درصد ظرفیتش پر میشود. در تهران، آب قابلاستفاده سدها حتی کمتر از این است.»
او از مردم میخواهد در حد توان، مصرف آب را کاهش دهند و به نقش خود در مدیریت منابع آبی توجه کنند، حتی اگر دولت در برنامهریزیها کوتاهی کرده باشد