دلتنگی برای وطن
ای وطن، ای خاک روشن، ای صدای ناب عشق باز نامت بر لب من، میشود بیتاب عشق هر کجا رفتم دلم جا ماند در آغوش تو مثل بادی بیقراری میکند در کوی تو کوچههایت رنگ شبنم، بوی باران، بوی خاک نخلهایت استوارند، مثل مردان پاکپاک ای صدای آبشاران در دل شبهای تار ای غزلهای شکفته در هوای بیقرار من مسافر گشتهام، اما تو در جان منی هر کجا باشم بدان، تو همدم و جان منی خسته از دلتنگیام، دلتنگ لبخند توام دور ماندم سالها، مشتاق پیوند توام ای وطن، ای جان پنهان در گلوی بغضها باز خواهم گشت روزی، میرسم با شوقها باز در آغوش گرمت خانهای خواهم گرفت دست بر خاکت کشیده، بوسهای خواهم گرفت
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر