حجاب و عفاف یا پوشش
در ایران، تنوع قومی و فرهنگی گستردهای وجود دارد و هر منطقه پوشش ویژه خود را در قالب نماد و زبان هویتی دارد. لباس رنگارنگ و سنتی زنان و مردان ایرانی، همه بخشی از هویت فرهنگی و تاریخی این سرزمین هستند.
تفاوت در نوع پوشش نباید شاخص سنجش برای عفت یا حجاب دانسته شود، بلکه بیانگر غنای فرهنگی و تنوع زیباشناختی جامعه ایرانی است.
از زاویهای عمیقتر در عرصه اجتماعی میتوان گفت حجاب و عفاف امری شخصی و درونی هستند که در دل و رفتار انسان ریشه دارند، اما پوشش امری بیرونی و انتخابی است که باید آزادانه و آگاهانه صورت گیرد.
ممکن است فردی با پوششی ساده یا متفاوت از بیان رسمی و یا حتی عرفی، رفتاری سرشار از احترام، نجابت و وقار داشته باشد و در مقابل، کسی با پوششی ظاهراً کامل، اما بدون درک معنای حیا و متانت، از روح عفاف دور باشد.
بنابراین، سنجش حجاب و عفاف تنها بر اساس ظاهر، خطایی بزرگ است و نادیده گرفتن بعد انسانی و اخلاقی این مفاهیم به شمار میآید و نباید حجاب و عفاف را که امری درونی است به شاخص قانون گذاری اجتماعی تعمیم داد.
در نهایت، باید پذیرفت که پوشش، پدیدهای فرهنگی و اجتماعی است و حجاب و عفاف، ارزشهایی درونی و اخلاقیاند. این سه اگرچه با یکدیگر ارتباط دارند، اما یکی نیستند و نباید بهجای هم به کار روند. احترام به تفاوتهای فرهنگی و قومی در پوشش، نشانهی بلوغ اجتماعی و درک متقابل است.
جامعهای که تنوع را میپذیرد و آزادی فرهنگی را محترم میشمارد، میتواند همزمان اخلاقمدار و انسانی باشد.
حجاب واقعی در دل و نگاه انسان است، نه در نوع و رنگ لباس او؛ و عفاف، زمانی معنا مییابد که از درون انسان بجوشد، نه آنکه از بیرون تحمیل شود.
hejab hamineh
پاسخحذف