۱۴۰۴ آبان ۲۷, سه‌شنبه

تصویر عریان جنایت


تصویر عریان جنایت 

 از بچه‌ها فقط شیرین در اتاق دیده می‌شد. به میزی تکیه داده بود و داشت صحبت می‌کرد. با نگرانی به او نگاه می‌کردم. برای لحظه‌ای چشمش به من افتاد. دستش را برایم به نشانه‌ خداحافظی تکان داد... چی شده؟ یعنی تموم شد... من را به بند برگرداندند و شیرین و ۹ خانم دیگر را بردند. این آخرین دیدار من با آن‌ها بود.»

این بخشی از خاطرات یکی از هم‌بندی‌های ۱۰ زن بهایی بود که در ۲۸ خرداد ۱۳۶۲ به خاطر اعتقادات دینی خود در شهر شیراز به دار آویخته شدند. پیش از آن‌ها، زنان بسیاری با عقاید و مرام‌های مختلف دینی و سیاسی در کشور اعدام شده بودند اما اعدام این ۱۰ زن بهایی، به عنوان نخستین اعدام دسته‌جمعی زنان در تاریخ معاصر ایران شناخته می‌شود.  

این ۱۰ زن را پس از هشت ماه شکنجه، توهین، تحقیر و زندان، به ترتیب سن در مقابل چشمان یک‌دیگر به دار آویختند. «مونا محمودنژاد»، دختر نوجوان ۱۷ ساله بهایی کوچک‌ترین فرد این گروه بود که نظاره‌گر اعدام ۹ زن بهایی پیش از خود بود. او که هنوز به سن ۱۸ سالگی نرسیده بود، از نظر قانونی «کودک» محسوب می‌شد. 

آن روز مونا را در مکانی به دار آویختند که سه ماه پیش پدرش را به اتهام بهایی بودن اعدام کرده بودند. 

احتمالا نخستین نفر که به دار کشیده شد، «عزت جانمی» (اشراقی) بود. عزت خانم مسن‌ترین زن در بین این گروه بود. او ۵۷ سال داشت، دو روز پیش همسرش را اعدام کرده بودند و خودش در حالی به جوخه دار سپرده می‌شد که دخترش «رویا» در پای چوبه دار نظاره‌گر اعدام مادرش بود.

«نصرت یلدایی» ۴۶ ساله یکی دیگر از اعدام شدگان آن روز بود. این زن بهایی را با جثه کوچک و نحیفش بارها تعزیر و شکنجه کرده بودند اما او همچنان بر اعتقادش پا بر جا مانده بود. تمام نگرانی نصرت خانم، پسر جوانش «بهرام» بود که با او دستگیر شده بود. 

نصرت چند ساعت پیش از اعدام شنید که بهرامش را دو روز قبل در همان جایی که او را به دار می‌کشند، اعدام شده است. شاید با همان طناب که پسر را به دار کشیده بودند، مادر را هم به دار کشیدند. 

عشق و عاشقی «طاهره» و «جمشید» زبان‌زد همه‌ بهاییان شیراز بود. طاهره را به یاد «طاهره قره‌العین»، نخستین زن ایرانی که حجاب از سر برداشت و از حق آزادی زنان دفاع کرد، نام گذاشته بودند. همسرش، جمشید را ۲۶ خرداد به دار آویخته بودند و او پس از دو روز، در پی معشوق خود به دار کشیده شد. «طاهره ارجمندی» در زمان اعدام تنها ۳۰ سال سن داشت.

پس از این سه زن، هفت دختر جوان بهایی دیگر به دار آویخته شدند؛ «زرین»، «مهشید»، «شیرین»، «سیمین»، «اختر»، «رویا» و «مونا».

این ۱۰ زن را به دستور دادستان به جلسه «استتابه» برده بودند تا با انکار اعتقادات قلبی خود، از اعدام رهایی یابند ولی آن‌ها چوبه دار را بر تبری از عقایدشان ترجیح دادند و سرانجام در ۲۸ خرداد، پس از ملاقات با خانواده‌های‌شان، از سایر زندانیان جدا و ساعاتی بعد اعدام شدند. 

این زنان در جلسات دادگاه چند دقیقه‌ای بدون حق داشتن وکیل محاکمه و محکوم شده بودند. ماموران پیکرهای آن‌ها را بدون حضور خانواده یا انجام مراسم مذهبی، در گورستان بهاییان شیراز دفن کردند. این قبرستان را دولت در سال ١٣۶٣ مصادره کرد و در همان زمان سنگ‌های قبور با خاک یکسان شدند.

اقرار آمران و عاملان به اتهام بهایی بودن زنان اعدام شده

حجت‌الاسلام «قضایی»، حاکم شرع وقت شیراز که حکم اعدام ۱۰ زن بهایی این شهر را صادر کرد، در مصاحبه‌ای با بیان این مطلب که در جمهوری اسلامی ایران برای بهاییت و بهاییان کوچک‌ترین جایی نیست، به صراحت حکم اعدام این زنان را به واسطه اعتقادات‌ آن‌ها اعلام کرد. او گفت: «من از این فرصت استفاده می‌کنم و به همه بهاییان منصف و اهل فکر تذکر می‌دهم که به دامن اسلام عزیز بیایند و ننگ پیروی از بهاییت از پیشانی خود بشویند و با این عمل شجاعانه...، خود را نجات دهند و تا دیر نشده، از بهاییت که عقلاً و منطقاً محکوم است، تبری جویند.»

«ضیا میرعمادی»، دادستان وقت شیراز یکی دیگر از عاملان اعدام زنان و مردان بهایی این شهر بود. او بلافاصله پس از انتصاب، دستور دستگیری گسترده بهاییان شیراز و صدور حکم اعدام برای ۲۲ تن از آن‌ها را صادر کرد. شخصا به زندانیان بهایی گفته بود به آن‌ها چهار مرتبه فرصت می‌دهد تا توبه کنند و اسلام بیاورند، وگرنه به طور قطع اعدام می‌شوند.

میرعمادی در دوم آذر ۱۳۶۱ در گفت‌وگو با نشریه «خبر جنوب» دلیل دستگیری‌های شیراز را بهایی بودن بازداشت شدگان عنوان و طبق رسم متداول مقامات جمهوری اسلامی، برای توجیه دستگیری و اعدام شهروندان، آن‌ها را وابسته به «صهیونیسم بین‌الملل» معرفی کرده بود. 

«محیی‌الدین حائری شیرازی»، امام جمعه شیراز در خطبه‌های نماز جمعه ۱۴ خرداد ۱۳۶۲ (دو هفته پیش از اعدام زنان بهایی) فعالیت بهاییان را برای «امت اسلام» غیرقابل قبول و تحمل دانسته بود. 

گفتنی است که هیچ کدام از نمایندگان مردم شیراز در مجلس شورای اسلامی حاضر به دیدار با خانواده‌های زندانیان بهایی و شنیدن حرف‌های‌شان نشدند. یکی از نمایندگان این شهر «عطاالله مهاجرانی» بود که بعدها وزیر فرهنگ و ارشاد دولت «محمد خاتمی» شد.

مهاجرانی نظر خود را چند سال بعد در یک کنفرانس مطبوعاتی در برلین این طور بیان کرد: «من معتقد هستم که بهاييت يک اقليت دينی نيست... افرادی را که در کشور ما بازداشت می‌کنند، مواردی است که اتهام آن‌ها بهايی بودن نیست بلکه ارتباط با اسرائيل است.»

مهاجرانی توضیح نداد که اگر بهاییان به دلیل ارتباط با اسرائیل دستگیر شده‌اند، پس چرا در صورت تبری کردن و مسلمان شدن، آزاد می‌شوند.

کمپین داستان ما یکی است

جامعه جهانی بهایی در خرداد ۱۴۰۲، هم‌زمان با چهلمین سال‌روز اعدام ۱۰ زن بهایی در شیراز، کمپین جهانی «داستان ما یکی است» را راه‌اندازی کرد. این فراخوان یکپارچه، یاد و خاطره زنان اعدام شده و مبارزات طولانی زنان با هر عقیده و پیشینه‌‌ای را در ایران گرامی می‌دارد؛ مبارزه‌ای که برای چندین دهه تا به امروز ادامه داشته است. 

«داستان ما یکی است» نکوداشت «مونا»، «رویا»، «شیرین»، «سیمین»، «اختر»، «ندا»، «ژینا»، «نیکا»، «سارینا»، «حنانه»، «حدیث»، «آیلار»، «غزاله»، «آرمیتا» و همه‌ زنان و دختران ایرانی است که برای امتناع از انکار عقیده، برابری جنسیتی و عدالت، جان خود را از دست داده‌اند

سنجری؛ مردی که حتی خاموشی‌اش هم فریاد شد

 

کیانوش سنجری؛ مردی که حتی خاموشی‌اش هم فریاد شد


مرگ بعضی آدم‌ها فقط پایان نیست؛ شروعِ دیدن است.
مرگ کیانوش سنجری از همین جنس بود.
مرگی که جامعه را شوکه نکرد—چون همه می‌دانستند این مسیر سال‌هاست که به نقطه‌ای خطرناک می‌رود—اما جامعه را عصبانی کرد؛ غمگین کرد؛ پرسش‌گر کرد.

کیانوش فقط یک روزنامه‌نگار یا فعال سیاسی نبود؛
او یکی از نمادهای نسلی بود که در ایران، برای گفتن حقیقت باید هزینه بدهد؛
نسلی که قبل از اینکه فرصت زندگی‌کردن پیدا کند، یاد گرفت چگونه بازداشت شود، چگونه در بازجویی سکوت نکند، چگونه در محکمه جواب بدهد و چگونه در تاریکی باورهایش را حفظ کند.

کودکی که زود وارد میدان شد، مردی که همیشه یک قدم جلوتر از ترس بود

سنجری از نوجوانی وارد دنیای سیاست شد؛
نه سیاست رسمی،
بلکه سیاستِ خیابان، سیاستِ دانشجو، سیاستِ اعتراض.
فعالیت‌هایی که او را خیلی زود وارد چرخه‌ای کردند که اغلب مردم فقط اسمش را شنیده‌اند:
بازداشت، بازجویی، سلول، محدودیت.

او با قلمش می‌جنگید، اما هزینه‌هایی که می‌داد از جنس جنگ بود:
پرونده‌های متعدد، فشارهای پنهان، تهدیدهای آشکار و ممنوعیت‌هایی که هیچ‌جا نوشته نمی‌شد اما همه‌چیز را تعیین می‌کرد.

به خارج رفت،
اما نخواست تبعیدی باشد؛
نخواست «از دور» ببیند.
و همین شد که برگشت—به جایی که می‌دانست برایش امن نیست.

بازگشتش تصمیمی احساسی نبود؛
تصمیمی‌ بود از سر ایمان.
اما این ایمان برایش گران تمام شد.

بازگشت به ایران؛ آزادیِ بی‌دیوار اما بی‌هوا

بازگشت او مساوی بود با شروع نوع دیگری از زندان:
زندان نامرئی،
زندانِ پس از آزادی،
زندانِ فشارِ سفید.

هیچ حکمی نداشت، اما هر حرکتش محدود بود.
هیچ ممنوعیتی رسماً داده نشده بود، اما هر شغلی برایش بسته بود.
هیچ بازداشت جدیدی اتفاق نیفتاده بود، اما همیشه زیر نگاه بود.

این همان شکل سرکوبی‌ست که در پرونده‌ها نمی‌نویسند،
اما بیشتر از هر شکنجه‌ای می‌تواند یک انسان را فرسوده کند.

دوستانش می‌گفتند او در ماه‌های آخر «در محاصره» بود؛
محاصره‌ای که دیوار ندارد اما نفس را می‌گیرد.

مرگ؛ شکست نبود، اعتراض بود

وقتی خبر مرگ او منتشر شد،
هیچ‌کس به دنبال جزئیات نبود.
سؤال مردم «چطور» نبود؛
«چرا» بود.

چون همه می‌دانستند سنجری اهل فرار نبود.
اهل تسلیم نبود.
اهل خاموشی نبود.

مرگ او برای بسیاری تبدیل شد به یک «کنش سیاسی»،
یک اعتراض نهایی به ساختاری که سال‌ها او را از زندگیِ عادی محروم کرده بود.
ساختاری که شاید مستقیم نمی‌کُشد،
اما طوری فشار می‌آورد که نفس‌کشیدن را ناممکن می‌کند.

مرگ سنجری نتیجه یک تصمیم لحظه‌ای نبود؛
نتیجه سال‌ها فرسایش بود.
فرسایشی که روی کاغذ ثبت نمی‌شود،
اما در روح آدم حک می‌شود.

چرا جامعه از مرگ او ترسید؟

چون مرگ سنجری عریان کرد که سرکوب فقط در زندان نیست.
قرنطینه‌ای نیست که فقط در خیابان اتفاق بیفتد.
سرکوب می‌تواند در روان اتفاق بیفتد،
در شانست،
در توان کار کردنت،
در سطح انرژی‌ات،
در آینده‌ای که از تو گرفته می‌شود.

جامعه فهمید که فشار سیاسی امروز فقط بازداشت و زندان نیست؛
یک تنهایی سیستماتیک است،
یک نظارت دائمی،
یک خط‌قرمز متحرک که هر روز کوچک‌تر می‌شود.

این همان چیزی است که مردم را ترساند:
این‌که حتی بدون گلوله هم می‌شود یک فعال را از پا انداخت.

میراث کیانوش؛ سه حقیقتی که هنوز در هواست

۱. حقیقت را می‌شود سانسور کرد، اما نمی‌شود خفه کرد.

او رفت، اما پرسش‌هایی که مطرح کرد هنوز نفس می‌کشند.

۲. مرگ گاهی بلندترین فریاد است.

فریادی که نه رسانه می‌تواند سانسورش کند،
نه مسئول می‌تواند تکذیبش کند.

۳. آزادی هزینه دارد—و کیانوش آن را با زندگی پرداخت.

او نماد این حقیقت شد:
در کشوری که حقیقت گفتن جرم باشد،
حقیقت‌گو همیشه در خطر است.

سؤال‌هایی که با مرگ او آغاز شد، نه تمام

مرگ سنجری فقط یک روایت نیست؛
یک «پرونده باز» است.
• چرا او به نقطه‌ای رسید که مرگ را زبان اعتراض دید؟
• چرا فعالان سیاسی احساس می‌کنند هیچ راه امنی برای ادامه ندارند؟
• فشار پنهان تا کجا می‌تواند یک انسان را پیش ببرد؟
• مسئولیت اخلاقی و انسانی ساختاری که منتقدانش را فرسوده می‌کند چیست؟
• چرا حتی مراسم یادبود یک فعال باید با هراس همراه باشد؟

این‌ها سؤال‌هایی هستند که مرگ او دوباره به سطح آورد،
و هیچ پاسخی هنوز قانع‌کننده نیست.

کیانوش رفت، اما خاموش نشد

سنجری شاید امروز در میان ما نباشد،
اما داستانش تمام نشده.
او رفت،
اما رفتنش خودِ روایت شد.
او سکوت کرد،
اما سکوتش فریاد شد.

کیانوش سنجری دیگر یک فرد نیست؛
یک نشانه است،
یک هشدار،
یک زخم باز،

سازمان ملل پولی برای تامین غذای ۳۱۸ میلیون گرسنه ندارد

 🌐 سازمان ملل پولی برای تامین غذای ۳۱۸ میلیون گرسنه ندارد




▫️برنامه جهانی غذای سازمان ملل متحد هشدار داده است که بودجه به این معنی است که این سازمان برای تغذیه حتی یک سوم از ۳۱۸ میلیون نفری که در سال ۲۰۲۶ با گرسنگی شدید هستند، با مشکل مواجه خواهند شد.

▫️در بیانیه‌ای آمده است: «کاهش بودجه بشردوستانه جهانی، برنامه جهانی غذا را باید می‌کند تا کمک‌های غذایی را به یک سوم از نیازمندان اولویت دهد» که شامل ۱۱۰ میلیون نفر از آسیب‌پذیرترین افراد می‌شود.

▫️این آژانس تخمین زده است که این مبلغ ۱۳ میلیارد دلار هزینه خواهد داشت، اما هشدار داده است که «ممکن است تنها به نیمی از این هدف را دریافت کند».

▫️بزرگترین اهداکننده برنامه جهانی، ایالات متحده آمریکا است که در دوران بارداری، کمک‌های خارجی، از جمله به آژانس‌های سازمان ملل را کاهش داده است.

▫️سایر اعطای بزرگان، از جمله برخی از کشورهای اروپایی، بودجه‌های بشردوستانه خود را کاهش دادند.



پیرزن مرده ۴۰۰ دستگاه پورشه وارد کردند

 به نام پیرزن مرده ۴۰۰ دستگاه پورشه وارد کردند؛ 

کسی جرات ندارد با آنها برخورد کند!

عکس تزیینی است     



۳سال پیش به نام یک پیرزن، که مشخص نبود مرده‌است یا زنده، ۴۰۰ دستگاه خودرو پورشه وارد کشور شد.

افرادی که از این دست کارها و اقدامات  انجام می‌دهند، مصون از پیگیری قضائی هستند.

در حالی که همه، حتی دستگاه قضائی، دولت و مجلس هم می‌دانند این‌ها چه کسانی هستند، منتها کسی جرات برخورد با آن‌ها را ندارد.

سوال اصلی این است که چرا منابع ارزی که باید صرف خرید دارو شود به این افراد داده می‌شود، این‌ها هرکاری می‌خواهند می‌کنند.

 📰 انتقاد از هزینه های غیر ضروری: بودجه مجمع تشخیص از اعتبارات راه و ترابری بیشتر است/ چرا در مجلس به یک نوع غذا بسنده نمی شود؟




مهدی پازوکی، اقتصاددان در هم‌میهن:
▫️در برنامه سوم توسعه که بهترین برنامه بعد از انقلاب بوده و حدود 70 درصد اهداف آن تحقق پیدا کرد، می‌دیدیم که سازمان برنامه جلوی خواسته‌های نامشروع دستگاه‌ها می‌ایستاد.

▫️پیشنهاد من به دولت این است که هزینه‌های غیرضرور خود را کاهش دهد. امروز بودجه مجمع تشخیص مصلحت نظام بیش از بودجه راه و ترابری است.

▫️دولت نباید بترسد. اعضای مجمع تشخیص از دستگاه‌های دیگر حقوق دریافت می‌کنند، چرا باید چنین بودجه سنگینی داشته باشد.

▫️این در حالی است که مجمع تشخیص به‌وجود آمده که ترمز دولت باشد. امروز سازمان برنامه نیز تبدیل به یک تشکیلات کاریکاتوری شده است. این سازمان نمی‌تواند تخصیص منابع را به درستی انجام دهد.

▫️وقتی در عملکرد مجلس بررسی‌ها دقیق‌تر می‌شود می‌بینیم بیمه درمانی که برای نمایندگان پیش‌بینی شده با بهترین شرایط و خدمات است. چرا یک نوع غذا نمی‌دهند؟

▫️این‌ها بیت‌المال است. این خلاف عدالت است. اگر دولت اصلاح را شروع نکند تورم کنترل نمی‌شود، بی‌ثباتی اقتصادی ادامه‌دار خواهد بود و رشد اقتصادی محقق نمی‌شود.

📌جزییات بیشتر اینجاست:
khabaronline.ir/xpf2j


@KhabarOnline_ir | Khabaronline.ir

تالاب قوری گل داغی دیگر بر پیکر بی آبی

 

قوری‌گُل، داغی دیگر بر پیکر بی‌آب آذربایجان‌ شرقی



 تالاب بین المللی قوری گل در آذربایجان شرقی که در سال های گذشته با شرایط بغرنجی دست به گریبان بود، با وجود افزایش دمای هوا در روزهای اخیر، شرایط بهتری نسبت به سال های قبل دارد، اما همچنان کم آب است.

، تامین حق آبه و اجرای چند طرح مهم برای انتقال آب از اطراف تالاب به بستر آن یکی از چالش های مهم و اصلی در مسیر احیای دایمی این تالاب است که در سال های اخیر به دلیل وقوع خشکسالی های متعدد، تراز آبی آن روز به روز تقلیل یافت و در پاره ای از زمان ها حتی با بی آبی نیز مواجه شد.

اما در سه سال اخیر با اقدامات مثبت دولت سیزدهم و اهتمام جدی حفاظت از محیط زیست آذربایجان شرقی تراز آبی تالاب بین المللی قوری گل تا حد زیادی حفظ شده است و با وجود بارش های پایین در این سال ها، اجرای طرح کانال کشی برای انتقال آب به بستر تالاب تا حدودی توانسته است تراز آبی آن را تثبیت کند.

در همین رابطه رییس اداره حفاظت و احیای تالاب های اداره کل حفاظت از محیط زیست آذربایجان شرقی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا، وضعیت آبی تالاب بین المللی قوری گول بستان آباد را در زمان حاضر رو به بهبود و خوب توصیف و اظهار کرد: در مجموع شرایط نسبت به سال های گذشته بهتر است، اما کم آبی وجود دارد.

یدالله آذرهوا با بیان اینکه وضعیت کنونی تالاب قوری گل حتی نسبت به سال گذشته نیز خوب است، افزود: این تالاب به شدت تحت تاثیر شرایط اقلیمی و میزان بارش ها قرار دارد که خوشبختانه با بارش های مناسب سالجاری، به بهبود شرایط تالاب در روزها و ماه های آینده بسیار امیدواریم.

وی کانال کشی به بستر تالاب قوری گل را یکی از روش های علمی و عملیاتی برای تثبیت میزان آب بیان کرد و ادامه داد: در ۲ سال اخیر اقدامات بسیار مهم و مثبت در این راستا به انجام رسیده است که باید با تداوم آن و تخصیص اعتبارات لازم و کافی روند کنونی را تسریع کرد.

اختصاص ۱۵۰ میلیارد ریال به طرح کانال کشی تالاب قوری گل

آذرهوا از اختصاص ۱۵۰ میلیارد ریال از محل اعتبارات استانی به طرح کانال کشی تالاب بین المللی قوری گل در سالجاری خبر داد و گفت: این اعتبار قرار است با ابلاغ به سازمان اب منطقه ای، جذب و برای تکمیل طرح کانال کشی استفاده شود.

به گفته وی اداره کل حفاظت محیط زیست آذربایجان شرقی نیز از مراجع مختلف برای تخصیص اعتبارات لازم از منابع ملی نیز تلاش می کند.

آذرهوا یادآور شد: هرچند حفاظت و مراقبت از بستر تالاب ها جزو وظایف و ماموریت های اصلی و ذاتی سازمان حفاظت محیط زیست به شمار می رود، اما تامین حق آبه آنها تنها از عهده این مجموعه خارج است و سازمان هایی همچون جهاد کشاورزی، شرکت های آب منطقه ای و فرمانداری ها و جوامع محلی در این زمینه مسئولیت دارند و نمی توانند نسبت به آنچه که قوانین بر عهده آنها نهاده است، شانه خالی کنند.

وی اظهار کرد: با توجه به اینکه تالاب قوری گل از جمله تالاب هایی است که آب آن از طریق باران و برف و آب های روان تامین می شود، بنابراین نقش جوامع محلی و روستاهای بالادست و اجرای طرح های مربوط به انتقال آب بدون هدررفت، اهمیت بالا و اثرگذاری در ثابت ماندن وضعیت این تالاب دارد.

آذرهوا برخورداری از ۲۸۰ گونه گیاهی شناساسی و ثبت شده، ۹۲ گونه پرنده بسیار نادر و کمیاب و ده ها گونه پستاندار، خزنده و موجودات دو زیست را از مزیت ها، ظرفیت ها و امکانات طبیعی و خدادادی تالاب قوری گل برشمرد و گفت: هر گونه تعلل و غفلت دستگاه های مسئول در احیای آن جبران ناپذیر بوده و می تواند زمینی سوخته را تحویل نسل های آینده دهد.

 تالاب قوری‌ گل با ۲۰۰ هکتار وسعت در ۴۰ کیلومتری جنوب‌ شرقی تبریز قرار دارد؛ این پهنه آبی در ارتفاع یکهزار و ۹۱۵ متری از سطح دریا واقع شده و دارای چهار کیلومتر طول و عرض و ۱۶ کیلومتر مربع مساحت است عمق آن در بهترین شرایط آبی و در عمیق‌ترین نقطه به ۱۳ متر می‌رسد.

«قوری‌ گل» در زبان ترکی به معنی تالاب خشک است؛ این تالاب در نزدیکی بستان‌آباد واقع شده و در ردیف آب‌های راکد آذربایجان به شمار می‌رود؛ تالاب قوری گول در ۴۰ کیلومتری جنوب‌ شرقی تبریز، در ۱۵ کیلومتری غرب شهر بستان‌آباد و در نزدیکی روستای یوسف‌آباد قرار دارد.

تالاب «قوری گل» در سال ۱۳۵۴ به‌عنوان تالاب بین‌المللی در کنوانسیون رامسر به ثبت رسید و از سال ۱۳۷۳ به‌منظور حفظ گونه‌های جانوری اطراف دریاچه جز مناطق شکار ممنوع مدیریت می‌شود؛ همچنین به‌دلیل پذیرا بودن فصلی شماری از پرندگان حمایت شده مهاجر، از نظر زیستگاهی حائز اهمیت ملی و بین‌المللی است.

آذربایجان شرقی با داشتن تعداد ۲۷ تالاب دایمی، فصلی و اقماری یکی از مناطق مهم تالابی ایران به شمار می رود

۱۴۰۴ آبان ۲۶, دوشنبه

وضعیت زنان کولبر آب در شهرستان‌ها

 

 بررسی وضعیت زنان کولبر آب در شهرستان‌ 

چالش‌ها، پیامدها و راهکارها

پدیده «کولبری آب» یکی از اشکال کمتر شناخته‌شده فقر و محرومیت در برخی مناطق ایران، به‌ویژه در شهرستان‌های مرزی و کم‌آب است. در این میان، زنان بیشترین بار این وظیفه طاقت‌فرسا را بر عهده دارند. این مقاله به بررسی ابعاد مختلف زندگی زنان کولبر آب، عوامل شکل‌گیری این وضعیت، پیامدهای جسمی، اجتماعی، اقتصادی و روانی آن، و راهکارهای پیشنهادی برای بهبود شرایط می‌پردازد.

آب از اساسی‌ترین نیازهای انسانی است، اما در برخی شهرستان‌های محروم، دسترسی به آب سالم به چالشی اساسی تبدیل شده است. این کمبود، زنان را مجبور می‌کند مسافت‌های طولانی را با گالن‌های سنگین طی کنند تا آب مورد نیاز خانواده را تأمین کنند. پدیده «کولبری آب» برخلاف کولبری اقتصادی، ماهیتی معیشتی و ضروری دارد و نشان‌دهنده شکاف‌های عمیق توسعه‌ای و نابرابری جنسیتی در این مناطق است.

 تعریف کولبری آب

کولبری آب به معنای حمل آب توسط افراد، اغلب با گالن‌های ۲۰ تا ۴۰ لیتری، از منابع دوردست مانند چشمه‌ها، تانکرهای سیار و قنات‌هاست. این فعالیت به‌طور غالب بر دوش زنان و دختران جوان قرار دارد؛ زیرا در بسیاری از مناطق روستایی، مسئولیت تأمین آب بخشی از ساختار سنتی نقش‌های جنسیتی است.

 عوامل شکل‌گیری پدیده زنان کولبر آب

کمبود زیرساخت آبرسانی

نبود شبکه آب‌رسانی پایدار، خشک‌سالی، یا آلودگی منابع موجود، زنان را وادار می‌کند برای تأمین آب سالم مسافت‌های طولانی طی کنند.

 فقر و نابرابری اقتصادی

محرومیت تاریخی در برخی مناطق، مانند شهرستان‌های مرزی در سیستان‌وبلوچستان یا کردستان، باعث شده خانواده‌ها توان مالی توسعه زیرساخت یا خرید آب سیار را نداشته باشند.

نقش‌های جنسیتی سنتی

در بسیاری از جوامع محلی، وظایف مربوط به خانه و معیشت داخلی بر عهده زنان است و این شامل تهیه آب نیز می‌شود.

پیامدهای پدیده کولبری آب برای زنان

 پیامدهای جسمیآسیب 

ستون فقرات مفاصل و زانوخستگی مزمن

عوارض ناشی از حمل بار سنگین در مسیرهای ناهموار

 پیامدهای روانی

این زنان به دلیل ترس از نرسیدن آب، فشار خانواده و سختی مسیر در معرض استرس مزمن، اضطراب و فرسودگی روانی هستند.

پیامدهای اجتماعی

کاهش مشارکت اجتماعی زنان

تحصیل دختران برای کمک در حمل آب 

تداوم چرخه فقر در خانواده

 پیامدهای اقتصادی

زمانی که زنان بخش بزرگی از روز را صرف حمل آب می‌کنند، امکان اشتغال، تولید خانگی یا آموزش از آن‌ها گرفته می‌شود. این امر تأثیر مستقیمی بر توسعه اقتصادی خانواده دارد.

 وضعیت زنان کولبر آب در شهرستان‌ها

بررسی‌ها نشان می‌دهد این پدیده در شهرستان‌هایی با سطح محرومیت بالا بیشتر مشاهده می‌شود. گزارش‌های میدانی از برخی روستاها نشان می‌دهد زنان روزانه ۲ تا ۶ ساعت برای تهیه آب زمان صرف می‌کنند. در برخی مناطق، دختران نوجوان نیز برای کمک به مادران وارد این چرخه می‌شوند، که این مسئله بر آینده تحصیلی و نقش اجتماعی آنان تأثیر منفی می‌گذارد.

 نقش کولبری آب در بازتولید نابرابری جنسیتی

کولبری آب، زنان را در موقعیتی قرار می‌دهد که از حضور در اجتماع، تحصیل و اشتغال محروم می‌مانند. این فعالیت نه تنها زمان‌بر است، بلکه فشار جسمی و روحی آن، زنان را از امکان مشارکت در توسعه محلی دور می‌کند.

 راهکارهای پیشنهادی

توسعه زیرساخت آبرسانی

ایجاد شبکه‌های پایدار آب‌رسانی شهری و روستایییچاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق با مدیریت محلی

استفاده از سیستم‌های جمع‌آوری آب باران در روستاها

 حمایت از زنان کولبر آب

  • اختصاص بودجه ویژه برای خانواده‌های فاقد دسترسی به آب
  • ایجاد خدمات حمل آب با وسایل سبک یا چرخ‌دار
  • برنامه‌های توانمندسازی زنان در زمینه اشتغال آموزش‌محور

 اقدامات فرهنگی و اجتماعی

  • تغییر نگاه سنتی به جنسیت و توزیع عادلانه وظایف خانوادگی
  • آموزش به خانواده‌ها درباره خطرات فعالیت‌های سنگین برای زنان و دختران 

تصویر عریان جنایت

تصویر عریان جنایت    از بچه‌ها فقط شیرین در اتاق دیده می‌شد. به میزی تکیه داده بود و داشت صحبت می‌کرد. با نگرانی به او نگاه می‌کردم. برای لح...