۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

تحلیل از تعویق مذاکرات

تحلیل مارک فیتزپاتریک از تعویق مذاکرات ایران ـ آمریکا/ دستیابی به توافقی موقت محتمل‌تر است

مارک فیتزپاتریک، دیپلمات پیشین وزارت خارجه آمریکا، ضمن استقبال از پیشرفت روند مذاکرات هسته‌ای میان ایران و آمریکا، خروج یک‌جانبه دونالد ترامپ از برجام را «اشتباه بزرگ» خواند و تأکید کرد که تضمین پایداری توافق جدید تنها در صورت تأمین منافع متقابل امکان‌پذیر است.

به گزارش خبرآنلاین به نقل از ایرنا فیتزپاتریک که سابقه فعالیت در وزارت خارجه آمریکا و اندیشکده بین‌المللی مطالعات استراتژیک (IISS) را در کارنامه دارد، اظهار داشت: «برگزاری سه دور گفت‌وگو، با توجه به حساسیت‌ها و پیچیدگی موضوع، گامی مثبت و امیدوارکننده است.» او درباره به‌تعویق افتادن دور چهارم مذاکرات اظهار داشت که چنین رویدادهایی در مذاکرات مهم و پیچیده عادی است و جای نگرانی خاصی ندارد.

این دیپلمات سابق آمریکایی با اشاره به فضای اطلاع‌رسانی در ایالات متحده گفت که بهتر است دولت ترامپ درباره روند مذاکرات شفاف‌تر عمل و عموم مردم آمریکا را نیز از جزئیات روند گفت‌وگوها آگاه کند، چراکه بیشتر اخبار مذاکرات از طرف ایران منتشر شده است.

فیتزپاتریک در پاسخ به پرسشی درباره جدیت و اختیارات تیم مذاکره‌کننده آمریکا گفت که مذاکره‌کننده ارشد آمریکا، استیو ویتکاف، به دلیل نزدیکی به دونالد ترامپ از سطح بالایی از اختیار برخوردار است، اما در نهایت تصمیم‌گیری درباره توافق احتمالی با شخص رئیس‌جمهور خواهد بود. او در مقابل، درباره اختیارات تیم مذاکره‌کننده ایران ادعایی را مطرح کرد مبنی بر اینکه در مذاکرات وین، تهران توافقی را که تیم ایرانی مذاکره کرده بود، نپذیرفت. البته این ادعا خلاف واقعیت است، چرا که ایران آنچه را که بعدا سند سپتامبر نامیده شد پذیرفت اما دولت جو بایدن اراده کافی برای جلب نظر افکار عمومی و امضای توافق نداشت.

دیپلمات پیشین آمریکایی در بخش دیگری از سخنان خود به موضوع حقوق هسته‌ای ایران اشاره کرد و با تکرار ادعاهای دولت آمریکا گفت که در معاهده ان‌پی‌تی به‌طور صریح حق غنی‌سازی ذکر نشده و این موضوع تفسیربردار است. این دیپلمات سابق آمریکایی در ادامه ادعا کرد که آمریکا دغدغه‌هایی درباره برنامه هسته‌ای ایران دارد و به همین دلیل خواستار نظارت و راستی‌آزمایی‌های بیشتری است.

بهترین تضمین، تامین منافع مشترک در توافق است

فیتزپاتریک درباره خروج ترامپ از برجام هم گفت: «خروج آمریکا از برجام در دوره اول ریاست جمهوری ترامپ یک اشتباه بزرگ بود و باعث شد ایران به دنبال تضمین‌هایی برای جلوگیری از تکرار چنین اقدامی باشد.» وی در پاسخ به اینکه چه تضمینی می‌تواند در توافق جدید مورد پذیرش باشد اظهار داشت: «هیچ تضمین مطلقی وجود ندارد، اما بهترین تضمین این است که توافق به‌گونه‌ای تنظیم شود که هر دو طرف منافع مشترک و ملموسی از اجرای آن داشته باشند.» وی افزود: «برای مثال سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران می‌تواند از جمله این منافع باشد.»

این دیپلمات آمریکایی همچنین پیشنهاد کرد که حضور طرف‌های اروپایی در مذاکرات می‌توانست مفید باشد و گفت: «اروپا در مذاکرات منتهی به برجام نقشی کلیدی داشت و در بحث لغو تحریم‌ها و توسعه همکاری‌های اقتصادی نیز می‌تواند نقشی مثبت ایفا کند.» او مدل مذاکرات اولیه دوجانبه بین ایران و آمریکا و سپس پیوستن سایر کشورها را الگویی مناسب ارزیابی کرد.

فیتزپاتریک در پایان تأکید کرد که دستیابی به توافقی موقت در شرایط کنونی محتمل‌تر است و افزود: «با توجه به پیچیدگی موضوعات و فشارهای داخلی، احتمالاً یک توافق موقت یا مرحله‌ای، منطقی‌ترین و عملی‌ترین راه برای پیشرفت مذاکرات در مقطع فعلی باشد.»

 دور تازه مذاکرات هسته‌ای میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در ۱۲ آوریل ۲۰۲۵ (۲۳ فروردین ۱۴۰۴) در مسقط، پایتخت عمان آغاز شد. این گفت‌وگوها تا کنون سه دور را پشت سر گذاشته و قرار بود چهارمین دور آن شنبه ۱۳ اردیبهشت برگزار شود، اما به دلایل لجستیکی به تاریخ دیگری موکول شده است.

هدف اصلی این مذاکرات یافتن راه‌حلی برای پایان دادن به بحران غیرضروری درباره برنامه هسته‌ای ایران و رفع تحریم‌های ظالمانه علیه کشور است. جمهوری اسلامی ایران تأکید دارد هرگونه توافقی باید همراه با تضمین‌های معتبر و عینی برای جلوگیری از تکرار بدعهدی طرف مقابل باشد

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۵, دوشنبه

کودک آزاری ۱۴۰۳

 

عجیب‌ترین کودک آزاری ۱۴۰۳ کدام بود؟/دختران بیشتر مورد آزار قرار می‌گیرند یا پسران؟/افزایش تماس با اورژانس اجتماعی در حوزه خشونت خانگی

معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور می‌گوید: در حال حاضر در سایر نقاط کشور کمتر از ۴۰۰ مرکز اورژانس اجتماعی وجود دارد و شمار تماس‌های مردمی با اورژانس اجتماعی که در یک سال گذشته منجر به مداخله اورژانس شد، نزدیک به ۴۰۰ هزار مورد از مجموع بیش از یک میلیون تماس برقرار شده با اورژانس اجتماعی بوده است.

فرزانه فراهانی: آسیب‌های اجتماعی دست‌کم بخاطر فراگیر شدن گوشی‌های هوشمند، بیشتر از همیشه به گوش می‌رسند. این آسیب‌ها وقتی که متوجه کودکان می‌شود، بیشتر از سایر گروه‌ها واکنش‌برانگیز می‌شوند. متاسفانه بیشترین موارد کودک آزاری مربوط به گروه کودکان ۵ تا ۱۰ ساله است و ۵۵ درصد گزارشات کودک آزاری‌ها مربوط به دختران است. 

در همین خصوص معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور به خبر آنلاین می‌گوید: کسانی که گزارشات کودک آزاری را به اورژانس اجتماعی اطلاع می‌دهند، یا اقوام هستند و یا پدر و مادر جدا شده که کودک توسط والدی که کودک را پیش خود نگه می‌دارد مورد آزار قرار می‌گیرد و همچنین همسایه‌های کودک مورد آزار واقع شده، عمده کسانی هستند که گزارشات کودک آزاری‌ها را به اورژانس اجتماعی اطلاع رسانی می‌کنند.

به گفته سیدحسن موسوی چلک مراجعه کنندگان به اورژانس اجتماعی در حوزه خشونت خانگی در سال‌های اخیر بیشتر شده است.

خبرآنلاین برای بررسی تماس‌های انجام شده با اوژانس اجتماعی یعنی شماره ۱۲۳  با "سیدحسن موسوی چلک"،معاون سلامت اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفتگو کرده است که در ادامه می‌خوانید.

عجیب‌ترین و مهم‌ترین کودک آزاری سال گذشته چه بوده است؟

در سال گذشته موارد متعددی از انواع کودک آزاری‌ها رخ داد که مثلا کودک آزاری ِ مربوط به کودک کاشمری که منجر به فوت کودک شد، از عجیب‌ترین موارد این نوع آسیب اجتماعی است. کودک آزاری در بسیاری موارد توسط والدین صورت می‌گیرد و گاهی در مراکز و مدارس رخ می‌دهد.

خود مدارس خوشبختانه در حال حاضر یک سامانه "۱۵۷۰" در قالب پروژه "نماد" ، "نظام مراقبت اجتماعی دانش‌آموزان" راه اندازی کرده‌اند و برای ما هم در بهزیستی، اولویت اول این است که شناسایی و مداخلات اولیه کودک آزاری‌ها در مدارس انجام شود و اگر اثرگذار نبود به اورژانس اجتماعی ارجاع داده شود.


آیا مردم روستاها هم به خدمات اورژانس اجتماعی دسترسی دارند؟

طبیعتا مردم در شهرها دسترسی بیشتری به اورژانس اجتماعی دارند اما بر اساس ماده ۸۵ برنامه هفتم توسعه، توسعه زیرساخت‌های اورژانس اجتماعی مثل خودرو، تامین و ثبات نیروی انسانی باید برای روستاها هم برنامه ریزی شود و امیدواریم دولت و مجلس کمک کنند تا خدمات دهی اورژانس اجتماعی در همه جای کشور فراگیر شود تا همه مردم به آن دسترسی داشته باشند،

محدوده سنی که کودکان بیشتر مورد کودک آزاری واقع می‌شوند، چه سنی است؟

بیشترین موارد کودک آزاری مربوط به گروه کودکان ۵ تا ۱۰ ساله است و ۵۵ درصد گزارشات کودک آزاری‌ها مربوط به دختران و ۴۵ درصد هم مربوط به پسران است.


دختران بیشتر مورد کودک آزاری واقع می‌شوند؟

بله، معمولا دختران بیشتر از پسران در معرض کودک آزاری قرار دارند و بیشتر مورد هدف کودک آزاران واقع می‌شوند.


موارد کودک آزاری بیشتر توسط چه کسانی گزارش می‌شود؟

کسانی که گزارشات کودک آزاری را به اورژانس اجتماعی اطلاع می‌دهند، یا اقوام هستند و یا پدر و مادر جدا شده که کودک توسط والدی که کودک را پیش خود نگه می‌دارد مورد آزار قرار می‌گیرد و همچنین همسایه‌های کودک مورد آزار واقع شده، عمده کسانی هستند که گزارشات کودک آزاری‌ها را به اورژانس اجتماعی اطلاع رسانی می‌کنند.


آماری از کودکانی که خودشان با اورژانس اجتماعی تماس گرفته و درخواست کمک کرده‌اند، دارید؟

در سال‌های اخیر روند به گونه‌ای بوده است که خود کودکان و نوجوانان زیر ۱۷ سال هم به واسطه آشنایی با برنامه اورژانس اجتماعی و "خط تلفنی ۱۲۳" با اورژانس اجتماعی تماس می‌گیرند و آزار دیدن خود را گزارش می‌دهند و این قبیل تماس‌ها از طرف کودکان نیازمند کمک، روندی افزایشی و رو به رشد است که این مسئله از آگاهی و شناخت هر چه بیشتر کودکان و نوجوانان حکایت دارد که می‌خواهند از حقوق خود حمایت و دفاع کنند

گاهی اوقات تماس کودکان درباره آزار جسمی، محروم کردن آن‌ها از تحصیل و ... است؛ طبق قانون حمایت از اطفال و نوجوانان که در سال ۱۳۹۹ به تصویب رسیده است، ترک تحصیل اجباری و ممانعت از حضور کودکان در مدرسه از جمله موارد وضعیت مخاطره آمیزی است که در واقع اورژانس اجتماعی می‌تواند در آن مداخله کند و قانون هم تکلیف را برعهده ثبت احوال و آموزش و پرورش گذاشته است که از ۳ ماه قبل از سال تحصیلی مشخصات کودکان سن مدرسه که ثبت‌نام نکرده و بازمانده تحصیل هستند را به بهزیستی اعلام کنند؛ در صورتی که این کودکان بخاطر فقر و نیازمندی، ترک تحصیل کرده باشند، بهزیستی باید نظام حمایتی خود را درباره آن‌ها اجرا کند.


در سال گذشته کودک آزاری‌ها در کدام شهرهای کشور بیشتر رخ داده است؟

در کلانشهرها و شهرهای بزرگ که معمولا به اورژانس اجتماعی و خدمات حمایتی دسترسی بیشتری دارند، تماس‌های بیشتری با اورژانس اجتماعی برقرار شده و تمایل مردم در این شهرها برای استفاده از ظرفیت خدمات اورژانس اجتماعی بیشتر است.

آیا آمار وقوع کودک آزاری‌ها در سال گذشته افزایش داشته؟

مراجعه کنندگان به اورژانس اجتماعی در حوزه خشونت خانگی در سال‌های اخیر بیشتر شده است و این مسئله چند دلیل دارد.

اولین دلیل این است که تعداد مراکز و دسترسی مردم به مراکز بیشتر شده است و دلیل بعدی این است که اطلاع رسانی بیشتری برای شناساندن هر چه بیشتر اورژانس اجتماعی به مردم صورت گرفته است؛ از طرفی هم مردم با حقوق خود بیشتر آشنا شده‌اند.

در حال حاضر در سایر نقاط کشور کمتر از ۴۰۰ مرکز اورژانس اجتماعی وجود دارد و شمار تماس‌های مردمی با اورژانس اجتماعی که در یک سال گذشته منجر به مداخله اورژانس شد، نزدیک به ۴۰۰ هزار مورد از مجموع بیش از یک میلیون تماس برقرار شده با اورژانس اجتماعی بوده است که رقم قابل توجهی برای سال گذشته محسوب می‌شود

عجیب‌ترین و مهم‌ترین کودک آزاری سال گذشته چه بوده است؟

در سال گذشته موارد متعددی از انواع کودک آزاری‌ها رخ داد که مثلا کودک آزاری ِ مربوط به کودک کاشمری که منجر به فوت کودک شد، از عجیب‌ترین موارد این نوع آسیب اجتماعی است. کودک آزاری در بسیاری موارد توسط والدین صورت می‌گیرد و گاهی در مراکز و مدارس رخ می‌دهد.

خود مدارس خوشبختانه در حال حاضر یک سامانه "۱۵۷۰" در قالب پروژه "نماد" ، "نظام مراقبت اجتماعی دانش‌آموزان" راه اندازی کرده‌اند و برای ما هم در بهزیستی، اولویت اول این است که شناسایی و مداخلات اولیه کودک آزاری‌ها در مدارس انجام شود و اگر اثرگذار نبود به اورژانس اجتماعی ارجاع داده شود.


آیا مردم روستاها هم به خدمات اورژانس اجتماعی دسترسی دارند؟

طبیعتا مردم در شهرها دسترسی بیشتری به اورژانس اجتماعی دارند اما بر اساس ماده ۸۵ برنامه هفتم توسعه، توسعه زیرساخت‌های اورژانس اجتماعی مثل خودرو، تامین و ثبات نیروی انسانی باید برای روستاها هم برنامه ریزی شود و امیدواریم دولت و مجلس کمک کنند تا خدمات دهی اورژانس اجتماعی در همه جای کشور فراگیر شود تا همه مردم به آن دسترسی داشته باشند،

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۴, یکشنبه

یلی فرهادپور، بازیگر فیلم «کیک محبوب من»، به اتهام «تهیه و توزیع و تکثیر نوارها و دیسکت‌های شو و نمایش‌های مبتذل و مشارکت در تهیه محتوای مبتذل» به دادگاه انقلاب احضار شد

 لیلی فرهادپور، بازیگر فیلم «کیک محبوب من»، به اتهام «تهیه و توزیع و تکثیر نوارها و دیسکت‌های شو و نمایش‌های مبتذل و مشارکت در تهیه محتوای مبتذل» به دادگاه انقلاب احضار شد





. بر اساس احضاریه‌ای که روز پنج‌شنبه ۲۵ بهمن در برخی رسانه‌های داخلی منتشر شد، خانم فرهادپور باید روز ۱۱ اسفند به‌عنوان «یکی از عوامل اصلی تهیه فیلم سینمایی کیک محبوب من در نقش بازیگر اصلی زن» در شعبهٔ ۲۶ دادگاه انقلاب حاضر شود. پیشتر مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها، سازندگان این فیلم،‌ نیز خبر داده بودند که باید در همین روز بر اساس اتهاماتی چون «تبلیغ علیه نظام، تهیه و تولید و تکثیر فیلم با محتوای مبتذل، جریحه‌دار کردن عفت و اخلاق عمومی و نمایش فیلم بدون داشتن پروانه نمایش و عرضه» محاکمه شوند. فیلم سینمایی «کیک محبوب من» به‌رغم دریافت پروانهٔ ساخت، بدون رعایت سانسور حجاب بازیگران زن با بازی لی‌لی فرهادپور و اسماعیل محرابی ساخته شده و دربارهٔ زنی است که خسته از زندگی یکنواختش می‌خواهد شبی را مطابق خواسته و علاقه‌اش با مردی هم‌سن خود در خانه‌اش بگذراند. این فیلم موفقیت چشمگیری در اکران‌های اروپایی‌ پیدا کرد، در بخش مسابقه جشنواره برلین سال ۱۴۰۲ نمایش داده شد، جایزه بهترین فیلم از نگاه داوران فیپرشی را از آن خود کرد و در جشنواره فیلم شیکاگو نیز جایزه هوگو نقره‌ای را به خود اختصاص داد. با این حال گذرنامهٔ مریم مقدم و بهتاش صناعی‌ها یازدهم مهرماه ۱۴۰۲ در حالی که برای تکمیل مراحل تولید فیلم «کیک محبوب من» قصد سفر به فرانسه را داشتند، در فرودگاه توقیف شد. رادیو فردا آبان امسال مطلع شده بود که دو هنرمند یادشده در یک پرونده اتهامی تازه علاوه بر «تبلیغ علیه نظام»، از سوی قوه قضائیه جمهوری اسلامی به دو اتهام جدید شامل «اشاعه فساد به‌وسیلهٔ تولید فیلم مبتذل و اشاعه فساد به‌وسیلهٔ توزیع و انتشار فیلم مبتذل» نیز متهم شده‌اند. پس از اعتراضات سال ۱۴۰۱ و متأثر از جنبش «زن زندگی آزادی» ده‌ها فیلم کوتاه و بلند در ایران به شکل زیرزمینی و خارج از قواعد رسمی ساختهشده و به‌عنوان نمایندگان سینمای زیرزمینی ایران در جشنواره‌های بین‌المللی به نمایش درآمده است. فیلم «کیک محبوب من» که روایتگر بخشی از خواسته‌های جامعهٔ ایران برای رسیدن به یک زندگی معمولی و عادی است، از شاخص‌ترین فیلم‌های این جریان است که هرچند اجازه اکران نیافت، اما نسخه رایگان و دانلودی آن از سال گذشته دست‌به‌دست شده و مورد اقبال عموم مردم نیز قرار گرفته است

نقد و بررسی ادبیات جبران خدمات و مفهوم آن برای مهاجر

 نقد و بررسی ادبیات جبران خدمات و مفهوم آن برای نیروی کار 

مهاجر


سرزمین میزبان از نگاه مهاجر

ادبیات مهاجرت (بررسی مضامین شعر مهاجرت شاعران فارسی گوی ماوراء النهر در قرن بیستم)

مهاجر سرمایه انسانی، شهروند جهانی

تجارب زیسته خانوادگی ایرانیان مهاجر کانادا

ادبیات مهاجرت تجربه گران سنگ نسلی را به تصویر می کشد که دور از مام وطن, با بر دوش کشیدن محنت های جامعه و زبان, به مدد قلم فرهیخته هنر, اندیشیدن و دانستن را پاس می دارند.کوشش هایی نظیر آنچه براهنی در امریکا و فرانسه, قاسمی در فرانسه, معروفی در آلمان و خاکسار در هلند انجام داده اند, بی شایبه به گسترش ارتباط و تعامل فرهنگی, معرفی توانایی و قابلیت های ادبیات خودی و پیوند زبان مادری با دیگر زبانها انجامیده است.در این میان نمی توان نقش نگاه سنجیده, متین, منصفانه و اما نگران مهاجر را از نظر دور داشت. ادبیات مهاجر فارسی به رغم تمام دغدغه هایی که فرارو دارد, وارد مرحله نوینی از مناسبات جهانی شده و می توان نوید داد که نسل خجسته ای در راه است. ادبیاتی که در دل تغییرات پرشتاب جوامع, در تعاملی فرهیخته تر و عقلانی تر با سرزمین میزبان و به دور از سردرگمی ها و غرض ورزی ها به بیان حس ها و دریا فت ها می پردازد.مهاجر دیگر هویت خود را در برزخ گذشته ای که پشت سرگذاشته و آینده مبهمی که در سرزمین میزبان پیش رو دارد جستجو نمی کند و رویکردش به تعلقات خاطر گذشته و بازسازی آن در حد نوستالژی باقی نمی ماند. امروز اگر چه ادبیات مهاجرت بیرون از وطن و بیرون از زبان اتفاق می افتد اما در موقعیت زیستی و فرهنگی جدید سردرگم نمی شود و دیگر دیوار تناقض ها و نا همسانی ها را نفوذ ناپذیر نمی داند.نوشته حاضر به مقایسه و بررسی مولفه های نوظهور در طرز تلقی مهاجر از سرزمین میزبان و نگاه او به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن پرداخته است.

کارکنان مهاجر خارج از کشور بخش مهمی از نیروی کار هر سازمان و مشغول کار و رقابت در سطح جهان اند. نیازهای خاص مهاجران, نسبت به نیروی کار محلی کاملا متفاوت است. این نیازها از حقوق پایه و دستمزد تا نیازهای خانوادگی و فرزندان و همسران را شامل می شود. کارفرمایان در شرکت های چند ملیتی با چالش های جلب رضایت و پرداخت پاداش چنین نیروی کار با توجه به تنوع و گستردگی نیازهای آنان مواجه هستند. هیچ بسته پاداشی به تنهایی برای جبران این نیازهای متنوع منابع انسانی شناسایی نشده است. ترکیبی از کافه تریا و رویکرد بومی برای پرداختن به این مشکل مناسب است. در این مقاله درباره عوامل موثر بر جبران خدمات مهاجرانی بحث شده است که در ایجاد انگیزه و حفظ کارکنان نقش دارند. بازگشت به وطن نیز چالشی برای آن ها محسوب می شود. این مطالعه برای سیاستگذاران و صنعتگران در تبیین راهبردها ارزش مند است. متن کامل این مقاله به زبان انگلیسی می باشد, لطفا برای مشاهده متن کامل مقاله به بخش انگلیسی مراجعه فرمایید.لطفا برای مشاهده متن کامل این مقاله اینجا را کلیک کنید.

سرزمین ماوراءالنهر, یکی از بزرگ ترین و درخشان ترین مناطق فرهنگی جهان ایرانی و اسلامی, در درازنای تاریخ حیات خود, حوادث تلخ و شیرین فراوانی را پشت سر گذاشته است. از مسایل مشترک ادبیات این منطقه با ایران در مقام مادرشهر فرهنگی جهان ایرانی, سرنوشت تقریبا مشابه شاعران و نویسندگان آن در مواجهه با تحولات و ناپایداری های اجتماعی, سیاسی و فرهنگی و جابه جایی های جغرافیایی است که در مقاطعی از تاریخ این دو منطقه دیده می شود. یکی از این مسایل مشترک, شعر مهاجرت و سرگذشت شاعران مهاجر آن با ایران است. در این مقاله سعی شده است با روش تحلیل محتوا (کیفی), برای نخستین بار, با نگاهی به پیشینه شعر مهاجرت در ماورءالنهر در عصر مغول, عناصر معنوی این میراث در شعر شاعران مهاجر ماوراءالنهر در قرن بیستم میلادی به خارج از کشور و شاعران مهاجر دو دهه پایانی قرن بیستم میلادی ازبکستان با تکیه بر توجه ژرف آنان به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در مقام هویت مشترک فارسی زبانان جهان تا به امروز بررسی شود. این مقاله در دو بخش تنظیم شده است:1- شعر مهاجرت در عصر استیلای روسیه و سلطه کمونیسم (1924-1991 م)؛2- شعر مهاجرت در عصر استقلال (1991 م به بعد).

یکی از مهم ترین روندها در مهاجرت, ورود زنان به جریان های مهاجرت است. این مقاله با تاکید بر زنانه شدن مهاجرت به عنوان پدیده ای خاص که در طول دو قرن اخیر در حال رشد بوده است به مطالعه وضعیت زنان مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران می پردازد. هدف اصلی این پژوهش جست وجو, توصیف, تفسیر و کسب بینش عمیق تر و وسیع تر در مورد تجربه زندگی زنان مهاجر در تهران است. به همین دلیل, با به کارگیری تکنیک مصاحبه عمیق با 25 زن مهاجر با تحصیلات دانشگاهی در تهران, تجارب زنان مهاجر را مطالعه می کند. در این مطالعه انگیزه های مهاجرت زنان, جست وجوی کار, دست یابی به شغل بهتر, یافتن همسر مناسب و رهایی از مشکلات ناشی از تجرد است و در مجموع, تجربه زندگی زنان مهاجر در تهران مشتمل بر احساس توانمندی و استقلال اقتصادی و اجتماعی بیشتر, افزایش سطح آگاهی ها, افزایش حق انتخاب, هم چنین تبعیض جنسیتی, تغییر از وضعیت عامل به قربانی و درگیری در پارادوکسی از محرومیت و مطلوبیت است. یافته های این مطالعه بیان گر این مطلب است که مهاجرت نتایجی متباین دارد, در عین حال که سبب به دست آوردن امتیازاتی می شود, می تواند باعث از دست دادن برخی مزایا نیز بشود. به دیگر سخن, فرصت ها و تهدیدهای مهاجرت زنان باید به صورت هم زمان مد نظر قرار گیرد. هم چنین اکثر زنان مهاجر تمایلی به از دست دادن استقلالی که در محل مهاجرت به دست آورده بودند, نداشتند.

هدف این پژوهش بررسی تجارب زیسته خانوادگی ایرانیان ساکن کانادا بود. در سال 1398 تعداد 16 نفر از ایرانیان ساکن کانادا که حداقل 18 سال سن و یک سال اقامت داشتند, به روش نمونه برداری هدفمند انتخاب و مصاحبه عمیق شدند. روش این پژوهش کیفی بود و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و مشاهده و استفاده از روی آورد داده بنیاد, تحلیل داد ه ها به سه روش کدگذاری باز, محوری و گزینشی انجام شد و از میان مفاهیم اولیه 57 کدباز, 5 کد محوری (خانواده گریزی, شکاف بین نسلی, جدایی, چالشهای نو, خودیابی) و 2 کد گزینشی (ساختارگریزی, استقلال و رشد فردی) انتخاب شد. یافت ه ها نشان داد مجموعه شرایطی مانند نوع رفتار خانواد ه های مهاجر درگذشته و اختاف بین سبک زندگی و بازخورد نسلها, به ارتباط بین نسلی آسیب می زند و افراد را از ساختار خانواده گریزان میکند. از سویی تجربه دوری از کشور مبدا, ممکن است بازخورد افراد را به زندگی عمی قتر کند و در تحول شخصیت و استقلال رای آنها در تصمیمات زندگیشان قاب لتوجه باشد

ادبیات مهاجرت تجربه گران سنگ نسلی را به تصویر می کشد که دور از مام وطن, با بر دوش کشیدن محنت های جامعه و زبان, به مدد قلم فرهیخته هنر, اندیشیدن و دانستن را پاس می دارند.کوشش هایی نظیر آنچه براهنی در امریکا و فرانسه, قاسمی در فرانسه, معروفی در آلمان و خاکسار در هلند انجام داده اند, بی شایبه به گسترش ارتباط و تعامل فرهنگی, معرفی توانایی و قابلیت های ادبیات خودی و پیوند زبان مادری با دیگر زبانها انجامیده است.در این میان نمی توان نقش نگاه سنجیده, متین, منصفانه و اما نگران مهاجر را از نظر دور داشت. ادبیات مهاجر فارسی به رغم تمام دغدغه هایی که فرارو دارد, وارد مرحله نوینی از مناسبات جهانی شده و می توان نوید داد که نسل خجسته ای در راه است. ادبیاتی که در دل تغییرات پرشتاب جوامع, در تعاملی فرهیخته تر و عقلانی تر با سرزمین میزبان و به دور از سردرگمی ها و غرض ورزی ها به بیان حس ها و دریا فت ها می پردازد.مهاجر دیگر هویت خود را در برزخ گذشته ای که پشت سرگذاشته و آینده مبهمی که در سرزمین میزبان پیش رو دارد جستجو نمی کند و رویکردش به تعلقات خاطر گذشته و بازسازی آن در حد نوستالژی باقی نمی ماند. امروز اگر چه ادبیات مهاجرت بیرون از وطن و بیرون از زبان اتفاق می افتد اما در موقعیت زیستی و فرهنگی جدید سردرگم نمی شود و دیگر دیوار تناقض ها و نا همسانی ها را نفوذ ناپذیر نمی داند.نوشته حاضر به مقایسه و بررسی مولفه های نوظهور در طرز تلقی مهاجر از سرزمین میزبان و نگاه او به ساختارهای اجتماعی و فرهنگی آن پرداخته است

۱۴۰۴ اردیبهشت ۱۳, شنبه

پیکر های انفجار بندر

 🤕 افزایش شمار پیکر‌های شناسایی شده انفجار بندرشهید رجایی




مدیرکل پزشکی قانونی هرمزگان:
▫️با شناسایی پیکر ۳ تن دیگر از جانباختگان حادثه انفجار بندرشهید رجایی شمار پیکر‌های شناسایی شده به ۳۶ نفر رسید.

▫️برای احراز هویت بقیه پیکرهای تحویل شده به پزشکی قانونی، از پیکرها و بستگان درجه یک آنها نمونه برداری DNA گرفته شده که پس از مشخص شدن داده های ژنتیکی و تطبیق نمونه پیکرها با نمونه های بستگان، نتیجه اعلام می شود.

▫️در حادثه انفجار در یکی از پایانه های کانتینری بندرشهید رجایی بندرعباس که هشت روز پیش رخ داد ۷۰ تن جان باختند و بیش از هزار نفر مصدوم شدند./ا



جواد لاریجانی میخواست کسینجر بشه

 

جواد لاریجانی، سیاست پیشه ای که می خواست کیسینجر باشد اما...

سالهای اول پیروزی انقلاب اسلامی، دوست جوانی که برای پیوستن به انقلاب از امریکا به ایران آمده بود از حضور یک دانشجوی نخبه ایرانی در کالیفرنیا حرف می زد که در دانشگاه برکلی ریاضیات می خواند و در حوزه فلسفه و مبحث دینی هم باسواد است و ضمنا انگلیسی اش در حد زبان مادری است.(native)

او البته حرف های دیگری هم در باره شمایل ظاهری و برخی خصلت هایش گفت (که تکرارش را لازم نمی دانم ) و در پایان اشاره کرد که نام آن دانشجوی نخبه جواد لاریجانی است.طبیعتا در جمع دوستانی که این نام را می شنیدند، حساسیتی برانگیخته نشد چون نه او نه برادران کوچکترش شهرتی نداشتند و حتی انتساب او به مرحوم آیت الله میرزاهاشم آملی که در آن دوره از مراجع تقلید به شمار می رفت وضوح نداشت.

این نام همواره در گوشه ذهن من بود تا اینکه محمدجواد لاریجانی (با پیشوند دکتر) سری توی سرها پیدا کرد.

قصدم تاریخچه گویی  و بیوگرافی نویسی نیست که این کار بار مراجعه به ویکی پدیا و چت جی پی تی در کسری از دقیقه میسور است.

دکتر محمدجواد که در سالهای بعد شناختیمش با چهره ناشناخته ای که اوایل انقلاب در فضای سیاسی حضور داشت کاملا فرق کرد. او ظاهرا در جریان پذیرش قطعنامه ۵۹۸ نقش آفرینی کرد و مدتی هم معاون وزیر خارجه بود. تا انجا که حافظه ام یاری می کند با دکتر ولایتی وزیرخارجه سازگاری نداشت و از انجا بیرون آمد. دو دوره هم نماینده مجلس شد و مرکز پژوهشهای مجلس را راه انداخت؛ مدتها در مرکز تحقیقات فیزیک نظری و مراکز علمی دیگر هم بود. چندین سال نیز رئیس مرکز حقوق بشر قوه قضاییه شد. در کنار اینها به دامپروری و کشاورزی هم روی آورد و در جنوب شرقی استان تهران، صاحب ملکی بزرگ شد که مشهور است در آن شتر پرورش می دهد. 

اینها اما هیچکدام او را به عنوان شخصیت تراز اول سیاسی مطرح نکرد. او نتوانست مانند برادران کوچکترش بر کرسی ریاست قوه قضاییه و قوه مقننه تکیه بزند، اما این توان را داشت که به لطف صداوسیما و رسانه های خاص، به شخصیتی جنجالی تبدیل شود و حرف های شاذ و نادر بزند.

جواد لاریجانی، سیاست پیشه ای که می خواست کیسینجر باشد اما...

در سال ۷۵ و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری از طرف اصلاح طلبان شایعه ای منتشر شد که جواد لاریجانی با نیک براون دیپلمات انگلیسی سر و سری داشته و با او در باره نتیجه انتخابات حرف زده و گفته اگر ناطق نوری رای بیاورد روابط ایران و غرب بهتر خواهد شد. او البته ۱۷سال بعد در سال۹۲ روایت دیگری از این گفتگو بیان کرد و گفت در ان دیدار، مرد انگلیسی گفته بود رأی آوردن خاتمی به سود انگلیس است.

اما یک جمله مشهور دیگر نیز لاریجانی را بر سر زبان ها انداخت: "من حاضرم حتی با شیطان در قعر جهنم مذاکره کنم". این جمله نشان می داد او به عنوان یک محافظه کار اصولگرا در جهان دیپلماسی تا چه حد لیبرال است. هر چند که بعدها در عمل به همین ایده هم پایبند نماند و بارها در مذمت مذاکره سخن راند.

دکتر محمدجواد لاریجانی در دوره احمدی نژاد، باز هم به ورطه محافظه کاری شدید افتاد و تا مدتها از او حمایت کرد. این حمایت وقتی پایان یافت که او نیز مانند سایر اصولگرایان حاضر نشد رئیس جمهور دوره های نهم و دهم را گردن بگیرد. 

اوج فعالیت های لاریجانی در یک دهه اخیر را می توان در مخالفتش با برجام خلاصه کرد. او یک پیش فرض برای خود تراشیده و آن اینکه جناحی که او دوستش ندارد غرب باور و شیفته آمریکا و ذلت پذیرند. این فرضیه که پوست خربزه ای زیر پای همه #مااصولگراها ست، شاه بیت همه غزلیاتی است که او سروده. شاید اگر در برجام  و قبل از آن در دوره  خاتمی سمتی مرتبط با دیپلماسی به او واگذار می شد او باز هم به ایده "گفتگو با شیطان در قعر جهنم" برمی گشت و مذاکره و برجام و ... اینقدر زشت و نکوهیده نمی شد. نمی خواهم از واژه حسادت استفاده کنم اما در بسیاری موارد کاملا لحن و منطق حرفهایش درباره دیگران، بوی چنین خصلتی را می دهد.

و سخن آخر اینکه لاریجانی حتی اگر بخواهد بر پیشینه دیپلماسی اش تکیه کند مربوط به سه دهه قبل است و اگر چیزی از  آن باقیمانده باشد ته نشین شده هایی است که چندان معتبر نیست اما او می خواهد همان را دستمایه دهد تا مثلا  خود  را در آینه، هم قدکیسینجر ببیند. این آرزو البته حتی برای او که در دهه هشتم عمر خود قرار دارد عیب نیست، اما آنچه اجازه نمی دهد وی در قامت یک سیاست دان معتبر عرض اندام کند، غش کردنش به سوی یک تفکر افراطی است که این روزها طشتش از بام افتاده است. او در تاری گرفتار آمده که عنکبوت Tحرفهای تکراری و بی ثمر و بی ارتباط با نیاز مردم در اطرافش تنیده است. بعلاوه با انبوه شهروندانی حرف می زند که به لحاظ تمکن مالی هیچ نسبتی با آنها ندارد

۱۴۰۴ اردیبهشت ۸, دوشنبه

زن‌کشی نه تنها تبعاتی ندارد بلکه در ذیل اختلاف‌خانوادگی تعریف می‌شود


ایستاده به تماشای قتل؛مردم مقصرند؟/ زن‌کشی نه تنها تبعاتی ندارد بلکه در ذیل اختلاف‌خانوادگی تعریف می‌شود/معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟

سیمین کاظمی، پزشک و جامعه‌شناس می‌گوید: قتل زن، چیزی است که نه تنها تبعاتی ندارد، بلکه در بین مردان به عنوان قتل خانوادگی و در ذیل اختلاف خانوادگی اکثرا صورت بندی می‌شود. یعنی مردان می‌توانند بدون این که ترسی از واکنش جامعه و پلیس و قانون داشته باشند، به راحتی این کار را بکنند و از عمل خودشان اعلام خشنودی می‌کنند.

مستوره نصیری: انتشار ویدئویی از صحنه یک جنایت هفته گذشته بسیار مورد بحث قرار گرفت. این فیلم که سوم اردیبهشت ماه منتشر شد، حاوی تصاویر خشنی از حمله یک مرد به دختر ۱۸ ساله‌اش بود که در انظار فرزندش را با ضربات چاقو به قتل می‌رساند. بحث‌های شکل گرفته درباره این جنایت حول دو موضوع پررنگ بود، قتل ناموسی و کشتن فرزند از سوی پدر و دومی بی‌تفاوتی مردمی که شاهد قتل بودند. همین موضوعات بهانه‌ای شد که با سیمین کاظمی، پزشک و جامعه‌شناس و نیما شجاعی، جامعه‌شناس و پژوهشگر، در لایو اینستاگرامی به بحث و بررسی بپردازیم.

کاظمی درباره بی‌تفاوتی رهگذران معتقد است: با سیطره شیوه تولید سرمایه در مخصوصا دنیای معاصر، انسان‌ها مقداری دچار از خود بیگانگی و بیگانگی نسبت به اطرافیان و هم نوعان خود شده‌اند و عواطف در این جوامع معاصر، کمتر شد. این را برخی اقتضای شهر نشینی و مدرن شدن می‌دانند و برخی آن را از پیامدهای سرمایه داری و تغییراتی می‌دانند که در روابط اجتماعی رخ می‌دهد.

شجاعی دراین‌باره می‌گوید:  آیا شهروندان ایرانی در موقعیت‌های مختلف، این بی تفاوتی را نشان داده‌اند؟ فکر نمی‌کنم به این ترتیب باشد. شاید در یک سری موارد خاص بوده باشد چون بحث خشونت خانگی وجود دارد و مواردی که احتمالا به لحاظ روانشناسی اجتماعی، شهروندان از مواجهه با آن حذر می‌کنند،  ولی اگر بخواهیم بگوییم مشارکت، سویه دیگر بی تفاوتی است، در کمک‌هایی که در بحران‌های اجتماعی و طبیعی مانند سیل و زلزله و کارهای خیر رخ می‌دهد، می‌بینیم که این روحیه جمعی همچنان وجود دارد و ایرانی‌ها این مشارکت را دارند.

هر دوی این جامعه‌شناسان اما نسبت به خشونت خانگی علیه زنان در خانواده و زن‌کشی هشدار جدی می‌دهند. کاظمی می‌گوید: قتل زن، چیزی است که نه تنها تبعاتی ندارد، بلکه در بین مردان به عنوان قتل خانوادگی و در ذیل اختلاف خانوادگی اکثرا صورت بندی می‌شود. یعنی مردان می‌توانند بدون این که ترسی از واکنش جامعه و پلیس و قانون داشته باشند، به راحتی این کار را بکنند و از عمل خودشان اعلام خشنودی می‌کنند. موضوع این است.

این گفت‌وگو را اینجا بخوانید: 

ایستاده به تماشای قتل؛مردم مقصرند؟/ زن‌کشی نه تنها تبعاتی ندارد بلکه در ذیل اختلاف‌خانوادگی تعریف می‌شود/معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟

برخورد مردم در صحنه قتل فاطمه سلطانی توسط پدرش چطور ارزیابی می‌شود؟

سیمین کاظمی: فکر می‌کنم خود این جنایت انقدر مهم است که آن بحث واکنش‌ها یک موضوع حاشیه‌ای است. در مورد این ماجرا، اولا واقعیت را نمی‌دانیم. تعداد محدودی از آدم‌ها را می‌بینیم که از آن جا رد می‌شوند. ما فقط چند نفر را می‌بینیم که گذرا رد می‌شوند و واکنش‌هایی را نشان نمی‌دهند. دو منظر را باید نگاه کنیم. یکی این که واکنشی به این فاجعه دارند و یکی این که آیا مداخله‌گری می‌کنند یا نه. یعنی فکر می‌کنم این جا انتظار اجتماعی، مداخله افراد است. ولی واکنش‌هایی که این جا دیده می‌شود، عموما واکنش‌هایی است که از سر ترس است. شاید من و شما هم اگر آن جا بودیم، هیچ مداخله ای نمی‌کردیم. چون آن شخص مسلح بوده و خطر آسیب زدن به دیگران هم وجود داشته است.

اگر بخواهیم به این بی تفاوتی، مقداری بی‌طرفانه نگاه کنیم، یکی از ویژگی‌های زندگی شهری و شهرنشینی است. در جوامع روستایی، روابط آدم‌ها روابط سطحی و گذرا است. وقتی در شهر راه می‌رویم ممکن است موقعیت‌های گوناگونی را ببینیم و ضرورت نداشته باشد که در این‌ها مداخله کنند. افراد سعی می‌کنند فاصله خود را از دیگران حفظ کنند و در جوامع شهری، با شهر نشینی، تقسیم کار وجود دارد و افراد فکر می‌کنند برخی از موارد و مداخله‌ها کار آن‌ها نیست و کار نهادهای حرفه ای و تخصصی مانند پلیس است. برای این است که به خاطر همان مسئله مدرن شدن و شهرنشینی، می‌بینیم کمتر مداخله ای صورت می‌گیرد.

ولی وجه دیگر هم دارد که با سیطره شیوه تولید سرمایه در مخصوصا دنیای معاصر، انسان‌ها مقداری دچار از خود بیگانگی و بیگانگی نسبت به اطرافیان و هم نوعان خود شده‌اند و عواطف در این جوامع معاصر، کمتر شد. این را برخی اقتضای شهر نشینی و مدرن شدن می‌دانند و برخی آن را از پیامدهای سرمایه داری و تغییراتی می‌دانند که در روابط اجتماعی رخ می‌دهد.

مردی که دخترش را به خاطر گناه نکرده که مشخص نیست گناهش چه بوده است، به تحقیرآمیزترین وضعیت در خیابان به قتل می‌رساند، به نظرم نشان می‌دهد که از طرف جامعه و قانون و دولت، پذیرش چنین خشونتی در حال بیشتر شدن است.

چیزی که مسلم است، به عنوان یک بیننده و ناظر، این که آدم‌ها از آن جا رد می‌شوند و می‌توانستند کاری کنند و شاید آن دختر به قتل رسیده را نجات دهند، به لحاظ محاسباتی که به عنوان یک ناظر از داخل خانه امکان پذیر بود. ولی وقتی در موقعیت باشیم و عوامل مختلف را کنار هم بگذاریم، این کار تقریبا غیر ممکن است که انتظار داشته باشیم افراد در یک جنایت مداخله کنند و بخواهند پیش گیری کنند.

ایستاده به تماشای قتل؛مردم مقصرند؟/ زن‌کشی نه تنها تبعاتی ندارد بلکه در ذیل اختلاف‌خانوادگی تعریف می‌شود/معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟

نیما شجاعی: این واقعه یک امر دردناک است و از بحث‌های اخلاقی و حقوقی و این موارد هرچه بگوییم کم است. ولی مسئله این است که وقتی این را می‌بینیم، فیلم بخشی از واقعیت را نشان می‌دهد. می‌خواهیم ببینیم آیا به این شکل می‌توانیم استنتاج کنیم که جامعه بی تفاوت است و آیا این بی تفاوتی، ذات مدرنیته است و این بی تفاوتی که در فرضیه شما وجود دارد را می‌شود اثبات کرد؟ من با طرح عنوان گفتگو سعی می‌کنم که منطق را جلو ببرم. اگر به این صورت نگاه کنیم، باید به طور آماری در طی تاریخ نگاه کنیم که آیا شهروندان ایرانی در موقعیت‌های مختلف، این بی تفاوتی را نشان داده‌اند؟ فکر نمی‌کنم به این ترتیب باشد. شاید در یک سری موارد خاص بوده باشد چون بحث خشونت خانگی بحث خانم دکتر کاظمی است و اشاره کردند و مواردی که احتمالا به لحاظ روانشناسی اجتماعی، شهروندان از مواجهه با آن حذر می‌کنند، را نمی‌خواهم ورود کنم.  ولی اگر بخواهیم بگوییم مشارکت، سویه دیگر بی تفاوتی است، در کمک‌هایی که در بحران‌های اجتماعی و طبیعی مانند سیل و زلزله و کارهای خیر رخ می‌دهد، می‌بینیم که این روحیه جمعی همچنان وجود دارد و ایرانی‌ها این مشارکت را دارند.

این که در این موقعیت خاص، چه رخ می‌دهد و آیا می‌شود از این موقعیت خاص به نوعی استنتاج کنیم و تعمیم دهیم، لازمه تحقیق است که آیا در این موقعیت خاص و این خشونت خانگی، آیا ما شهروندان ایرانی هنوز آن مقدار آگاه نشده‌ایم و هنوز آن مداخله و کنشگری که خانم دکتر {کاظمی} می‌گویند را یاد نگرفته‌اند که انجام دهند و دلیلش چیست؟ به طور عمومی چیزی که خیلی مقدماتی باتوجه به شواهدی که در تاریخ ما وجود دارد، این است که به نظر می‌رسد این مشارکت اجتماعی خیلی جدی وجود دارد و {مردم} دست گیری و کمک را دوست دارند.

 در این موقعیت خاص، به نوعی با وضعیتی روبرو می‌شویم که یک پدر، دخترش را با آن شکل فجیع به قتل می‌رساند. این که این پدیده، در اصل پدیده ای است که باید علت‌یابی شود و ببینیم کدام دستگاه‌های سیاست گذار و مداخله گر متولی موضوع هستند، از این منظر به نظر می‌رسد که خیلی جدی تر باید مورد بحث قرار بگیرد.

ایستاده به تماشای قتل؛مردم مقصرند؟/ زن‌کشی نه تنها تبعاتی ندارد بلکه در ذیل اختلاف‌خانوادگی تعریف می‌شود/معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟

میزان خشونتی که در قتل‌های اخیر اتفاق افتاده مورد توجه است، افزایش خشونت در قتل‌های خانوادگی را چطور بررسی می‌کنید؟

کاظمی: درمورد شیوه قتل و میزان خشونتی که در این صحنه قتل وجود دارد، ضربه‌ای که وارد می‌شود شخص جان خود را از دست می‌دهد. یک نفر کشته می‌شود و به قتل می‌رسد. هر بلایی که بعد از آن بر سر شخص بیاید، پیامی است که قاتل می‌خواهد به بقیه ناظران و بینندگان بدهد. یک نفر را می‌بینیم که در اهواز، همسرش را به قتل می‌رساند و سرش را می‌برد و در شهر می‌چرخاند. باید ببینیم این چه دلالتی دارد. این به ما چه می‌گوید؟ پدری دخترش را در خیابان در جلوی انظار عمومی به قتل می‌رساند. این قتل‌های وحشیانه که این حد خشونت دارند، تا جایی می‌شود گفت که خشم است. این خشم از چیست؟ سوال این است که چرا زن‌ها اکثرا هدف این خشم و خشونت هستند؟

شخصی که به اسم قتل ناموسی سر بریده همسرش را در شهر می‌چرخاند یا کسی که جلوی چشم مردرم دخترش را در تحقیر آمیزترین وضعیت ممکن در جوی آب به قتل می‌رساند، به ما می‌رساند که در این جامعه زن بی ارزش است. قتل زن، چیزی است که نه تنها تبعاتی ندارد، بلکه در بین مردان به عنوان قتل خانوادگی و در ذیل اختلاف خانوادگی اکثرا صورت بندی می‌شود. یعنی مردان می‌توانند بدون این که ترسی از واکنش جامعه و پلیس و قانون داشته باشند، به راحتی این کار را بکنند و از عمل خودشان اعلام خشنودی می‌کنند. موضوع این است.

این که چه اتفاقی افتاده است که نهادها سیاست گذار اجتماعی و آموزشی و آموزش و پرورش و دانشگاه ما، سریال‌ها و فیلم ها، به سمت پلیسی شدن رفته اند.  

یعنی نهایت وحشی گری خودشان را نشان می‌دهند و بعد می‌بینیم با وجود این خشونتی که مرتکب می‌شود بخشیده می‌شود. فاجعه اینجاست. این خشونتی که اعمال می‌شود نشان‌دهنده این است که قاتل چقدر می‌خواهد درستی کارش را به رخ جامعه بکشد و آن میزان خشمش را نشان دهد که چقدر از این ارزش‌های مردسالاری هم حمایت می‌کند و هم از آن حمایت می‌گیرد. مردی که دخترش را به خاطر گناه نکرده که مشخص نیست گناهش چه بوده است، به تحقیرآمیزترین وضعیت در خیابان به قتل می‌رساند، به نظرم نشان می‌دهد که از طرف جامعه و قانون و دولت، پذیرش چنین خشونتی در حال بیشتر شدن است. داریم قتل‌های فجیع‌تر و تحقیر بیشتری نسبت به زنانی که به قتل رسیده‌اند می‌بینیم. این یعنی این پذیرش و ظرفیت در جامعه وجود دارد.

شجاعی: صحبت‌ها درست و دردناک است. برخی اوقات می‌گوییم چه زمانی قرار است فکری برای این مسائل شود و آرامش خاطر و حرفی باشد که ما شنیدیم و فهمیدیم که چنین وضعیت آنمیکی در جامعه رخ می‌دهد و باید برایش کاری کرد و حرکتی انجام داد. همانطور که اشاره شد، یک خشونت شدید بود. اما مسئله این است که وقتی در مقام تبیین می‌خواهیم برویم و می‌خواهیم بگوییم علت چیست و علت یابی کنیم که چرا این داستان تداوم می‌یابد و حل نمی‌شود، به نظر می‌رسد که باید لنز را روی این موضوع انداخت. چندین دریچه داریم. بحث روانشناسی اجتماعی، روانشناسی، سیاسی و جامعه شناسی وجود دارد. از نظر جامعه شناسی، با یک نوع فرهنگ روبه‌رو هستیم که در آن تبعیض شدیدی اعمال می‌شود. می‌بینیم که نه تنها نسبت به زن، بلکه نسبت به کودک و کارگر و دانشجو، به اشکال مختلفی این تبعیض‌ها اعمال می‌شود.

قبل از این که صحبت داشته باشیم جستجو کردم و دیدم این دختر از ۱۸ سالگی تصمیم گرفته بود که کار کند و فکر می‌کردم که در جوامع توسعه یافته، این یک افتخار است که می‌توانند مستقل از پدر و مادر کار کنند. ولی چه می‌شود که این پدر متولد – اگر اشتباه نکنم – سال ۴۸ چنین قتل فجیعی انجام می‌دهد. باید بحث حقوقی و روانشناسی شود. اتفاق دیگری در جامعه افتاده است که این پدر آموزش ندیده است. او قطعا باید به هر ترتیبی تقاص پس دهد و البته بگویم که با اعدام هم مخالفم.

اما این که چه اتفاقی افتاده است که نهادها سیاست گذار اجتماعی و آموزشی و آموزش و پرورش و دانشگاه ما، سریال‌ها و فیلم ها، به سمت پلیسی شدن رفته‌اند.  گویی اگر اراده‌ای برای این اتفاقات نیست، اراده‌ای برای حل این اتفاقات هم نیست. این که جامعه – به قول دورکین - در وضعیت آنومیک باقی بماند و خودش با این مسائل روبه‌رو شود.

رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی باید تلاش کنند که این اتفاق بیافتد. همین که اشاره شد، اولیای دم، خود پدر است. نمی‌دانم چه اتفاق حقوقی قرار است بیافتد. در هر حال یک تروما باقی خواهد ماند و بعد تبدیل به حوادث اهواز و میدان کاج می‌شود و تا دلتان بخواهد می‌شود از این داستان‌ها دید.

ایستاده به تماشای قتل؛مردم مقصرند؟/ زن‌کشی نه تنها تبعاتی ندارد بلکه در ذیل اختلاف‌خانوادگی تعریف می‌شود/معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟

قتل‌های ناموسی،‌نه آموزش و یا به قول کارشناسان دولتی فرهنگ‌سازی وجود دارد و نه قوانین بازدارنده‌ای، چه باید کرد؟

کاظمی: درمورد این موضوع خشونت علیه زنان و قتل ناموسی شاید ده‌ها بار گفته‌ام و متاسفانه با هر قتل مجبورهستم که همان حرف‌ها را تکرار کنم و هیچ فایده ای هم ندارد. ولی من به شخصه که در این جامعه زندگی می‌کنم معتقدم هروقت هر کسی فرهنگ سازی را به عنوان یک راهکار ارائه می‌دهد، یا اگر در مقام مسئول دولتی است، این به آن معنی است که هیچ کاری نمی‌خواهد بکند. اگر به عنوان کارشناس غیر دولتی است، به نظرم فهم درستی از موضوع ندارد. از این دو حالت خارج نیست. این فرهنگ سازی یک اصطلاح باب روز است که به کرات تکرار می‌شود. در مواجهه با هر مسئله اجتماعی، این راهکار فرهنگ سازی به گوش ما می‌خورد.

درمورد خشونت علیه زنان، خشونت، زمینه‌های فرهنگی فکری اجتماعی اقتصادی دارد . درمورد زنان به طور مشخص، یکی این است که فرضی وجود دارد. این که خشونت علیه زنان یک امر عادی است. در این گزارشات که رسانه‌ها می‌دهند یا مقامات پلیس اعلام می‌کنند، تقریبا صد درصد جنایتی که درمورد زنان صورت می‌گیرد و خشونتی که علیه زنان می‌شود را اختلافات خانوادگی قلمداد می‌کنند. یعنی از قبل یک توجیه و چهارچوب مشخص دارند که بگویند این قتلی که رخ داده است اختلاف خانوادگی بوده است.

اختلاف خانوادگی یعنی این امری مربوط به حوزه خصوصی است و بیشتر از آن نباید مداخله و ورود کرد. چون در حوزه خصوصی و خانواده رخ داده است. در خانواده هم گفته می‌شود که خشونت و درگیری و ناسازگاری امری عادی است. از این رو قتل زنان و خشونت علیه زنان عادی است و می‌دانیم که تقریبا بیشترین موارد قتل زنان، به دست نزدیکانشان، یا پدر یا همسر یا پارتنرشان در جهان صورت می‌گیرد.

ولی در ایران این واقعیت پذیرفته نمی‌شود که این زن کشی است و تمایل دارند قتل زنان را به عنوان اختلاف خانوادگی صورت بندی کنند و بازتاب دهند. تا وقتی که مسئله را به این شکل بازنمایی می‌کنند، به این معنی است که اراده ای برای پیش گیری از قتل و خشونت علیه زنان وجود ندارد. به موضوع لایحه خشونت علیه زنان که اسمش هم حتی عوض شده است اشاره کردید. وقتی لایحه ای به مدت ۱۲ سال معطل می‌ماند، نشان می‌دهد که اصلا فوریت ندارد. در نتیجه این را گذاشته اند تا ببینند چه زمانی بین سه قوه به توافق خواهند رسید و ببینند چیزی که از آن باقی مانده است به تصویب خواهد رسید یا نه.

گیریم پدر را هم گرفتید و محکوم کردید، مسئله این جا است که خود قتل دردناک است و بی توجهی به آن دردناک‌تر. این نکته به سیاست‌گذاری و نه فرهنگسازی بر می‌گردد.

موضوع دیگر، مفروضاتی است که در جامعه ما درمورد زنان وجود دارد. یکی از مفروضاتی که در این جامعه وجود دارد این است که زن و فرزند، اموال مرد و جزو متعلقاتش هستند. وقتی چیزی در مالکیت کسی باشد، او که مالک است می‌تواند به راحتی درموردشان تصمیم بگیرند. الان می‌بینیم که بعد از قتلی که در طالش درمرود رومینا اشرفی رخ داد، پدران دیگری هم به این آگاهی درمورد مصونیت خودشان از مجازات رسیده‌اند و این که قتل دختر نمی‌تواند مجازات سنگین داشته باشد. می‌بینیم حتی این مالکیت بر زنان فقط درمورد پدر و همسر نیست. مثلا می‌بینیم که پسرعموها یا سایر افراد مذکر خانواده هم همین حس را دارند که یک زن در مالکیت همه آن‌ها است و می‌توانند هر تصمیمی که بخواهند درموردش بگیرند و به نتیجه بگیرند که خودشان او را مجازات کنند. از طرفی قوانین حمایت نمی‌کنند و برخی قوانین علیه زنان هستند. زنان اجازه صحبت کردن درمورد مسائل و مشکلاتشان ندارند. در نتیجه آن چیزی که این قتل‌ها را تسهیل می‌کند، خشونت نهادی و ساختاری است. خشونتی است که با نادیده گرفتن و حمایت نکردن و کاری نکردن، علیه زنان اعمال می‌شود.

 ما فجیع‌ترین قتل‌ها و انواع خشونت علیه زنان را دیده‌ایم و هیچ وقت ندیده‌ایم که یک مقام مسئول دولتی این را به صراحت و بدون اما و اگر محکوم کند. آیا معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟ آیا موضعی گرفت؟ ما می‌گوییم چرا افرادی که در خیابان هستند واکنشی نشان ندادند و مداخله ای نکردند. این خانم که معاون زنان و امور خانواده است چرا واکنش نشان نمی‌دهد؟

 این مفروضاتی که در جامعه وجود دارد و بر اساس آن، ارزش‌ها و هنجارهای مردسالاری است، خشونت ساختاری موجود و این که بخشی از آن همین است که قوانینی برای حمایت از زنان وجود ندارد، این نوع قتل زن و خشونت علیه زنان، این عادی انگاشتنش همه باعث می‌شود که خشونت‌ها تداوم پیدا کند.

ایستاده به تماشای قتل؛مردم مقصرند؟/ زن‌کشی نه تنها تبعاتی ندارد بلکه در ذیل اختلاف‌خانوادگی تعریف می‌شود/معاون زنان آقای پزشکیان این قتل را محکوم کرد؟

شجاعی: به خاطر تبعیض‌هایی که به شکل ساختاری در فرهنگ سیاسی ما وجود داشته و دارد، من فرمایشات خانم دکتر کاظمی و تاکیدشان روی اصطلاحات تخصصی که مد نظر است را درک می‌کنم که می‌گویند خشونت ساختاری نیست و بحث حقوق عمومی و خصوصی را مطرح کردند. از همین منظری که اشاره داشتید و تاکیدی که خانم دکتر کاظمی روی بحث خشونت ساختاری داشتند، این را عرض کنم که ما در علوم اجتماعی، درمورد روابط اجتماعی افراد باهم صحبت می‌کنیم.  انواع گروه‌ها از کوچک و بزرگ و موسسه تا قوم و... را داریم. خیلی از این مسائلی که به وجود می‌آید، در هر گروهی وجود دارد.

این خشونت ساختاری که به این شکل شدید مشاهده می‌کنیم، به خلاهایی بر می‌گردد که در حوزه‌های سیاست گذاری اجتماعی و به طور مشخص در حوزه آموزش داریم. جامعه توسعه یافته، جامعه‌ای است که تلاش می‌کند تا در همین گروه‌ها، این گفتگو و بحث و شنیدن همدیگر را کم کم جا بیندازد و بتواند راجع به خشم‌ها و مطالباتش گفت‌وگو کند. وقتی با پدیده ای مانند شکاف قومیتی برخورد می‌کنیم، همین عید نوروز امسال اتفاقی در ارومیه افتاد و تعارضاتی در آن جا رخ داد یا خشم و غضبی که در رانندگی در اتوبان‌های تهران مشاهده می‌کنید، از همین دسته است.

  ما فجیع‌ترین قتل‌ها و انواع خشونت علیه زنان را دیده‌ایم و هیچ وقت ندیده‌ایم که یک مقام مسئول دولتی این را به صراحت و بدون اما و اگر محکوم کند.

بحث من جامعه شناسی است و نمی‌خواهم روی یک نوع خشونت علیه زنان اشاره داشته باشم. اینجا با یک پدیده عام تر و نادیده گرفتن‌های جدی تر مواجه هستیم. جایی که سیاست گذار ما به وظایف خود و اقناع توجه نمی‌کند. اتفاقا به مطالبات آن در افکار عمومی پاسخ نمی‌دهد. همانطور که اشاره شد، معاونت امور زنان و وزیر، باید الان ایفای نقش کند. ببینید که چقدر مسائل مختلف در کرمان و تصادفات رخ می‌دهد، ولی ما حداقلی از همراهی را از جانب این سیاست گذارها می‌بینیم.

این جا است که به آن پدیده ساختاری که پایه داستان است، یعنی با پدیده شکاف دولت و ملت روبه‌رو هستیم. دولتی که متولی حل این مسائل است، نه به معنای قوه مجریه بلکه به معنای حاکمیت و تمام ارکان آن، نمی‌تواند به وظایف خود عمل کند. آموزشی که من روی آن تاکید می‌کنم {اینجاست که} وقتی سند توسعه سازمان ملل ۲۰۳۰ به خاطر یک سری ملاحظات، از  فرآیند آموزشی ‌حذف می‌شود و ما با پدیده ای روبرو می‌شویم که باید جایگزین آن نوع آموزش‌ها شود، آموزش جنسی و تربیت‌های جنسی و نحوه ارتباط بین پدر و مادرها باهم و نحوه تربیت فرزندان باهم را شامل می‌شود. وقتی علاقه ای ندارید که آن مسیری که کشورهای توسعه یافته رفته اند بروید، مشخص است که با چنین پدیده‌هایی روبه‌رو می‌شوید. این که یقه آن پدر را بگیرم، چه دردی از جامعه دوا خواهم کرد؟ به نظرم موضوع خیلی عمیق‌تر است. لایحه‌های سیاست گذاری در جامعه باید پاسخگو باشند. گیریم پدر را هم گرفتید و محکوم کردید، مسئله این جا است که خود قتل دردناک است و بی توجهی به آن دردناک‌تر. این نکته به سیاست‌گذاری و نه فرهنگسازی بر می‌گردد.

کاربرد کلمه فرهنگ‌سازی متاسفانه در افکار عمومی مبتذل شده است و دقیق نیست. ولی سیاست‌گذار ما به جای این که توجه کند که چطور باید بقا پیدا کند و رای جمع کند و لابی کند، اتفاقا باید به موضوع آموزش و موضوعاتی که جهان به آن سمت رفته است توجه کند.

در بحث توسعه سازمان ملل و برنامه‌های توسعه ای، به میزان استرسی که افراد در محیط کار و خانه خود دارند توجه می‌کند ببینید که چقدر مسئله در بحث گزارش توسعه انسانی اهمیت دارد. سیاست گذار ما کجای داستان است، سیاست گذار ما چه کاری کرد؟

بحث من ساختاری است. بحث این است که سیاست گذار ما اگرچه همچنان چشم خود را نسبت به این موضوعات ببندد، چون آموزش و تربیت و تریبون دست او است، قطع به یقین با این پدیده‌ها به شکل متواتر روبرو خواهیم شد و آن زمان دیگر شاید نشود به راحتی کاری را انجام داد که بیست سال پیش باید انجام می‌دادند و الان هم می‌توانند انجام دهند و نیاز باشد ده سال دیگر به شکل دیگری آن را جمع کند

تحلیل از تعویق مذاکرات

تحلیل مارک فیتزپاتریک از تعویق مذاکرات ایران ـ آمریکا/ دستیابی به توافقی موقت محتمل‌تر است مارک فیتزپاتریک، دیپلمات پیشین وزارت خارجه آمریکا...